پاسخ سلیمی نمین به نامه بدون سلام و السلام هاشمی
نوشته شده به وسیله ی رضا در تاریخ 92/2/30::
جناب آقایهاشمیرفسنجانی! این فرمایش دقیق است که حضرتعالی یاور امام بودهاید و خدمات شایان توجهی در مسیر انقلاب داشتهاید اما انتظار نداشته باشید که جامعه چشم خود را بر روی این تفاوت مشی ببندد. براساس نگاه امام و مشی رهبری هیچگونه حاشیه امنی برای متخلفان نباید بوجود آید. اما آیا میتوانید ادعا کنید که در تاریخ انقلاب در این مشی با رهبری انقلاب همراه بودهاید؟ جنابعالی که اتهامات مطرح شده توسط آقای احمدینژاد را نسبت به نزدیکان خویش غیراصولی میدانید و آنچه را در مناظره ایشان با آقای میرحسین موسوی در این زمینه مطرح شد را با عملکرد منافقین مقایسه میکنید: “متاسفانه اظهارات عاری از حقیقت و غیرمسئولانه آقای احمدینژاد در جریان مناظره با مهندس موسوی و مقدمهچینیهای قبل و حوادث بعد از آن، خاطرات تلخ اظهارات و اقدامات منافقان و گروهکهای ضدانقلاب در سالهای اول بعد از پیروزی انقلاب و… را به نمایش گذاشت.” (روزنامه جمهوری اسلامی، 20/3/88، ص3) مناسب است به این نکته نیز عنایت فرمائید که در گذشته در برابر انتقادات کاملاً مسئولانه و دلسوزانه از اطرافیان و مدیران منصوبتان، برخورد چندان متواضعانهای نداشتهاید. همچنین اگر از شما سئوال شود که به لحاظ روشی آیا بین عملکرد آقای میرحسین موسوی و آقای احمدینژاد در مناظره انتخاباتی تفاوتی وجود داشت یا خیر چه پاسخی ارائه خواهید داد؟ مگر جز آن بود که هر دو این بزرگواران افرادی را با ذکر نام و مشخصات متهم ساختند که فیالمجلس امکان دفاع از خود را نداشتند؟ اگر اظهارات آقای احمدینژاد را چون متوجه منسوبین شماست یادآور عملکرد منافقین میپندارید چرا نسبت به مسائل مطرح شده توسط رقیب انتخاباتی ایشان- که به هر دلیل مورد حمایت گسترده و همه جانبه شما واقع شده بود- هیچگونه اظهارنظری ننمودید؟ بگذارید مبنا را بر صحت قضاوت بسیار تند شما بگذاریم (البته نحوه بیان مسائل از جانب آقای احمدینژاد خالی از اشکال نبود). مبتنی بر این فرض، در صورتی که هم نحوه طرح اتهامات را غیراصولی و هم موضوعات طرح شده را عاری از حقیقت بپنداریم، این بدان معنی خواهد بود که واکنش تند حضرتعالی نه به دلیل دفاع از منسوبان بلکه به دلیل دفاع از حق و اصول بوده است. لذا آیا میتوانیم به این نتیجه نائل آئیم که دیگر به ایجاد حریمهای کاذب معتقد نیستید؟ اجازه بدهید در این زمینه در ادامه بحث نگاه دقیقتر و مستندتری به آنچه از خود به ثبت رساندهاید، داشته باشیم. اما نکته دیگری که در نامه نه چندان محترمانه شما به رهبری بر اهل نظر پوشیده نیست عدم اعتقاد به چرخش قدرت واقعی است. بهتر از هر سیاستمداری میدانید که چرخش قدرت واقعی هزینه دارد چراکه رقابت سیاسی در عرصه انتخابات بدون خطا ممکن نخواهد بود. بدون شک هیچ یک از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری دهم در تبلیغات انتخاباتی خود عاری از لغزش نبودند (اعم از کاندیدای مورد حمایت حضرتعالی و نیز کاندیدای رقیب) اگر آنگونه که شما مدعی هستید در انتخابات اخیر نقش محوری برای حفظ قدرت در جریاناتی که در گذشته سکان اجرایی کشور را در دست داشتند، ایفا ننمودید، چرا میبایست در قبال یک خطای فردی غیرهمسنخ با گذشتگان، چنان برافروخته شوید که رهبری را به چالش بکشید؟ دقیقاً به همین دلیل بسیاری از صاحبنظران معتقدند شما با علم به این واقعیت که رهبری هدایت کننده فضای سیاسی کشور به سوی فراهم شدن زمینهها و بسترهای لازم برای چرخش قدرت واقعی است، هزینهها را برای ایشان سنگینتر میکنید. والا منطقاً نامه شما میبایست خطاب به کسی میبود که از فضای باز ایجاد شده در یک رقابت جدی درست استفاده نکرده است. صاحب این قلم به استناد شواهد و قرائن بسیار معتقدم در انتخابات نهم ریاستجمهوری هر یک از سایر نیروهای جوانی که با حضرتعالی رقابت میکرد چنانچه اکثریت آرای ملت را از آن خود میساخت، با مقاومت جدی و مستمر حضرتعالی و اطرافیانتان مواجه میشد تا ثابت گردد که کشور صرفاً توسط جریان ثابت حاکم شده در گذشته قابل اداره شدن است. این ادعایی بود که به کرات توسط عناصر اصلی ستاد انتخاباتی حضرتعالی مطرح شد، ضمن آنکه مروری بر حجم سنگین تبلیغات مخرب علیه آقای قالیباف توسط فرزندان شما در زمانی که نظرسنجیها او را رقیب اصلیتان نشان میداد، نوعی عدم اعتقاد به چرخش قدرت را به نمایش میگذارد. البته نبود چنین باوری در نزدیکان شما کاملاً مسبوق به سابقه است. جنابعالی نیز به کرات در محافل مختلف از جدی گرفته شدن چرخش قدرت انتقاد کردهاید. همچنین قطعاً به خاطر دارید که برای اولین بار در هشتم آبان سال 73 یعنی نزدیک به سه سال به پایان ریاستجمهوری دور دوم حضرتعالی، آقای عطاءالله مهاجرانی معاون حقوقی و پارلمانیتان بحث تغییر قانون اساسی به منظور بهرهمندی بیشتر از توانمندیهای شما را مطرح ساخت. ایشان در مصاحبه با روزنامه انگلیسی زبان “ایران نیوز”، محدودیت قانون اساسی در مورد عدم امکان حضور مستمر بیش از دو دوره شخصیتهایی چون شما در مسند قوه مجریه را غیراصولی اعلام داشته و خواهان رفع این مانع قانونی شد. (کیهان هوایی، شماره 1106، 18 آبان 1363) مسلماً در جامعهای با روابطی سالم، هر یک از نهادها به وظیفه خود واقفند و عامل خوف از جابجایی عناصر اجرایی در چارچوب قانون چندان جدی نیست و نمیتواند انگیزه اقدامات خلاف قاعده باشد، زیرا قانون و سیاستهای تدوین شده، در جایگاهی رفیعتر از مجریان قرار دارند. بدین لحاظ یکی از پیامدهای بسیار مثبت حضور و فعالیت نیروهای سیاسی و احزاب مختلف، رها شدن پستهای اجرایی به محض پیروزی رقیب است. بدون شک این جابهجایی بدون دغدغه، موجب رشد متوازن نیروهای مستعد جامعه میشود. البته فراز و نشیب کیفی نیروهای اجرایی در روند جابجاییها از جمله تبعات ثابت نماندن قدرت اجرایی در انحصار یک جریان است. جناب آقایهاشمیرفسنجانی! قطعاً از یاد نبردهاید که رهبری انقلاب برای جلوگیری از زیادهخواهی اطرافیان حضرتعالی ناگزیر شدند سه بار مخالفت خود را به صراحت اعلام دارند. آخرین بار ایشان ناگزیر شدند در سفری استانی (ارومیه) در این زمینه موضعگیری کنند: “رئیسجمهوری محترم، حقاً و انصافاً عمر و زندگی خود را چه پیش از انقلاب و چه بعد از آن وقف اسلام کرده و در تمامی مسئولیتهای سنگینی که تاکنون برعهده داشته، منشاء خدمات بزرگ و ارزندهای بودهاند و بیتردید بعد از پایان دوره ریاستجمهوری نیز در مسئولیتهای بزرگ دیگری که برعهده میگیرند وجود ایشان برای نظام اسلامی و انقلاب و کشور بسیار نافع و ارزشمند خواهد بود.” (کیهان هوایی، 31 شهریور 1375) حال مناسب است مروری به اظهارات نزدیکترین یاران حضرتعالی در مورد نادیده گرفتن چرخش قدرت و قانون اساسی داشته باشیم: 1- جناب آقای حسن روحانی در تاریخ 29 شهریور (پنجشنبه) در جمع مردم سرخه سمنان میگوید: “قانون اساسی نوکر نظام است و ارزش قانون اساسی آرای مردم است… انسانهای استثنایی و شایسته در قالب قانون نمیگنجید.”(هفتهنامه ارزشها، شماره اول، ص3) 2- جناب آقای طاهری امام جمعه وقت اصفهان قبل از سخنرانی جنابعالی در جمع مردم اصفهان: “اگر ما در مجلس خبرگان میدانستیم شخصیتی مانند جنابعالی (خطاب به آقایهاشمی) عهدهدار منصب ریاستجمهوری خواهید بود هرگز محدودیتی را در انتخاب این مسئولیت تصویب نمیکردیم.”(کیهان هوایی، شماره 1195، 7 شهریور 1375) 3- آقای عبدالله نوری: “بنده معتقدم نباید با استناد به منع قانون اساسی در مورد تمدید دوره ریاستجمهوری آقای رفسنجانی دستهای خود را ببندیم و کشور و نظام اسلامی را از وجود چنین شخصیت ارزنده و شجاع و مدیری محروم کنیم.”(ارزشها، شماره اول، ص3) 4- آقای حسین مرعشی (در جمع دانشجویان در پاسخ به منع قانون اساسی برای تمدید ریاست جمهوری آقایهاشمی): اگر در مواردی مصلحت نظام ایجاب کند، مجمع تشخیص مصلحت میتواند برخلاف قانون اساسی، قانون وضع کند.”(همان) 5- آقای محجوب دبیرکل خانه کارگر: “در این مورد (استمرار ریاستجمهوری آقایهاشمی) برای بیش از دو دوره پیاپی میتوان طرحی به مجلس ارائه کرد که در صورت تصویب آن با دو سوم آرای نمایندگان طرح به شورای نگهبان میرود و در صورت مخالفت شورای نگهبان اصلاحاتی در آن انجام شده یا به مجمع تشخیص مصلحت نظام ارجاع میشود و این مجمع با توجه به مصلحت نظام جمهوری اسلامی میتواند تصمیمگیری کند.” به دلیل اجتناب از مطول شدن بحث، از اظهارات مشابه دیگر نزدیکان حضرتعالی اجتناب میورزم اما شما بیش از دیگران بر این واقعیت واقفید که این زیادهطلبی به صورت بسیار هماهنگ و سازمان یافته دنبال میشد و اگر نبود تذکرات مکرر رهبری مبنی بر اینکه میبایست مبتنی بر قانون اساسی چرخش قدرت اجرایی صورت گیرد، دوستان و حلقه خواص مصمم بودند ابزار لازم را برای استمرار سکانداری قوه مجریه توسط شما فراهم آورند. جالب اینکه حتی بعد از مخالفت صریح رهبری و به بنبست رسیدن این اقدام تضعیف کننده میثاق ملی، دوستان شما خواسته خلاف قانون اساسی دیگری را مطرح ساختند. آقای عطاءالله مهاجرانی در گفتوگو با ضمیمه روز هفتم روزنامه همشهری اظهار داشت: “پست ریاستجمهوری پست معمولی نیست. من معتقدم رئیسجمهوری باید جامعیت داشته باشد، چهرهای باشد که مردم بتوانند امید و اطمینان و آرمان خود را در چهره او ببینند، چهره قابل اتکای یک ملت بزرگی مانند ملت ما باشد، در یک موقعیتی که با توجه به قانون اساسی دومین مقام رسمی کشور است. اگر چه بنده اعتقاد دارم بعد ازهاشمی رفسنجانی هرکس رئیسجمهوری بشود نفر سوم کشور خواهد بود.” (کیهان هوایی، شماره 1196، 14 شهریور 1375) آقای حسن روحانی نیز به تکرار این سخنان پرداخته و میگوید: “رئیسجمهور آینده فرد سوم مملکت خواهد بود.”(همان، شماره 1200، 11 مهر 1375) جناب آقایهاشمی با کمال تاسف باید یادآور شویم که این قبیل اظهارات نه تنها هرگز با مخالفت رسمی و علنی شما مواجه نشده و مطلبی در این زمینه از شما به ثبت نرسیده است بلکه خود حضرتعالی نیز در آن هنگام اقداماتی را صورت میدهید که تأییدی بر مواضع خلاف قانون اساسی دوستانتان تلقی میشود. قبل از ارائه مصادیقی برای اثبات این برداشت لازم است به این نکته توجه شود که ترویج شخصیتمحوری در مسائل اجرایی کشور به بهانه تجلیل از ملت نه تنها گرامی داشتن شأن و منزلت مردم محسوب نمیشود بلکه تحقیری از این بزرگتر نیست که جامعهای را در حل و فصل مسائل جاری و اداریاش آنچنان ناتوان ترسیم کنیم که دائماً خود را محتاج و نیازمند یک فرد بپندارد تا جایی که حتی مجبور باشد برای بهرهمندی از توان اجرایی یگانه قهرمان و حلال مشکلات! قانون اساسی را نیز زیر پا گذارد. متاسفانه در همه جوامعی که اینگونه تصویرسازیها به اهداف خاص خود نائل آمد، سرنوشت تلخی را برای آن ملت رقم زد. یک ملت بزرگ زمانی براستی بزرگ ارزیابی میشود که در میان خود برای اداره جامعه از گزینههای مختلف و متنوعی برخوردار باشد. بدیهی است ملت محتاج به یک شخصیت اجرایی، دیگر نمیتواند وی را در چارچوب قانون قرار دهد زیرا در چنین شرائطی این تک سواران هستند که برای جامعه و کشور شرائط تعیین میکنند. متاسفانه اعتقاد حضرتعالی به “فردمحوری” و نه “قانونمحوری” موجب شد بعد از مخالفت رهبری با تغییر قانون اساسی، نپذیرید که بر اساس این میثاق ملی، دیگر فرد دوم کشور نیستند. این در حالی بود که انتظار میرفت به عنوان یاور امام همچون او به تقویت نقش قانون بپردازید تا جامعه از بسیاری از آفات مصون بماند. برای نمونه در مورد جایگاهتان در مجلس خبرگان به گونهای عمل میکنید تا این تلقی ایجاد شود که شانی بالاتر از ریاست این مجلس دارید. آنچه به عنوان ملاقات اعضای مجلس خبرگان با شما طراحی میشود اگر خارج از این چارچوب مورد تامل قرار گیرد کاملاً بیمعنی است. زیرا شما به عنوان رئیس این مجلس در خلال جلسات با سایر اعضا در کنار یکدیگر قرار دارید و اگر ذکر نکتهای لازم باشد، از فرصت و تریبون لازم برخوردارید. اما زمانی که اعضای مجلس خبرگان را برای ملاقات نزد خود میخوانید تا این تلقی ایجاد شود که شانی همتراز رهبری دارید، آیا جز این است که همان اظهارات دوستانتان را تایید میکنید که بعد ازهاشمی هر کس رئیسجمهور شود شخص سوم مملکت است؟ در اینجا این سئوال مطرح میشود که آیا حضرتعالی اقدامات دیگری برای تحقق این خواسته صورت میدهید یا خیر؟ در این زمینه باید گفت صرفنظر از اقدامات گسترده پشت پرده، تاکنون طی دو اقدام، برای دستیابی به ریاست قوه مقننه و مجریه وارد میدان شدهاید اما نتوانستهاید رای لازم را اخذ نمائید. در حالی که بازگشت حضرتعالی به امور اجرایی بحق نه به نفع شما بود و نه در راستای مصالح جامعه، با این وجود به توصیههای خیرخواهانتان توجه ننمودید. متاسفانه این ناکامیها نه تنها موجب تجدیدنظر اساسی نشد بلکه بر تلاشهای پنهان شما برای جلوگیری از چرخش قدرت واقعی و به روی کار آوردن دولتی همراه و همساز! افزوده گشت. البته این حق قانونی حضرتعالی است که در انتخابات ولو به صورت پنهان و پشت پرده فعال باشید. اما علیالقاعده باید بپذیرید که به این ترتیب خود را وارد یک رقابت شدید سیاسی مینمایید و تهاجم به دیگران محدود به شما نخواهد بود. در این زمینه دو نکته خودنمایی مینماید: اول اینکه چرا در نامه خود به رهبری میفرمائید: “و نیز خوب میدانید که در جریان انتخابات جاری، تاکنون به خاطر مسئولیتهای رسمیام، در رسانهها مطلبی به نفع یا ضرر افراد و جریانهای درگیر در انتخابات نگفتهام و در موارد ضروری به کلیاتی مبنی بر حضور حداکثری مردم در پای صندوقها و سلامت انتخابات اکتفا کردهام.” (روزنامه جمهوری اسلامی، چهارشنبه 20 خرداد 88، ص3) قبولاندن چنین ادعایی مستلزم پاک کردن بسیاری از واقعیتها و مطالبی است که دستکم در رسانههای وابسته به حضرتعالی انتشار یافته است و در ادامه بخشی از آن اشاره خواهد شد
کلمات کلیدی : هاشمی، رفسنجانی، سلیمی نمین، نامه بدون، سلام، والسلام، فتنه، 88، انتخابات، ریاست، جمهوری، اصحاب فتنه، موسوی، کروبی، احمدی نزاد