بغض جریان نفاق به مصباح دوستان و ذوالشهادتین امام ره(قسمت اول)
نوشته شده به وسیله ی رضا در تاریخ 92/3/5::
رفتار تکلیف مدار و پرانگیزه و سراسر اخلاص استاد علامه آیت الله مصباح یزدی در انتخابات ریاست جمهوری امسال باز هم جلوه دیگری از شخصیت دقیق، عمیق و الهی وی را متجلی کرد و شاهدی دیگر بر فرمایش حکیمانه رهبر انقلاب بود که ایشان را مطهری زمان نامیدند. این نوشتار به سؤالاتی که این روزها پیرامون علل و عوامل ورود استاد به صحنه انتخابات و نیز دلایل هجمههای مستمر و ناتمام به شخصیت ایشان میپردازد.
به گزارش رجانیوز، یکی از ملاکهای شناخت شخصیت یک فرد، شناسایی دشمنان و مخالفان اوست. «دشمن شناسی» یکی از بهترین روش ها برای «دوست شناسی» است. از طرف دیگر بازخوانی برخی وقایع گذشته، بهترین مدخل تحلیلی برای اتفاقات جاری است چرا که میان روندهای انحرافی تجربه بشر، استمرار عجیبی مشاهده میشود. یکی از فضلهای کم نظیر آیت الله مصباح یزدی نعمت وجود طیف گسترده مخالفان منحرف و دشمنان منافق برای ایشان است. کمتر شخصیتی پیدا میشود که قلم و زبانش توانسته باشد چنین خالصانه، ضدانقلاب سیاسی و منحرف فرهنگی و ملتقط عقیدتی و انقلابی سرخورده و مایوس، را در دشمنی با خود برانگیخته باشد. «مصباح دوستان»(تعبیر شهید مظلوم آیت الله بهشتی در وصف علامه مصباح یزدی) برای نسل انقلابی امروز، نه فقط برای روشنگریهای اندیشه ای و راهگشاییهای فلسفی، بلکه برای کلاس «دشمن شناسی» بهترین استاد بوده است. بسیاری از لندن نشینهای حامی فتنه سبز، همکاران پروژههای امنیتی براندازی جمهوری اسلامی و انقلابیون مطرود امروز انقلاب، همگی قبل از آنکه تشت رسوایی آنها نمایان شود، دوره ای از مخالفت و هتک حرمت و تهمت و افترا را در مقابل آیت الله مصباح گذراندهاند.البته از همه این ها گذشته معیار اصلی ما برای شناخت آیت الله مصباح یزدی، تاییدات و تمجیدهای بی مانند رهبر انقلاب حضرت امام خامنه ای از ایشان است.عیار عماری علامه مصباح به اعتبار خورشید خراسان درخشنده است...
حنجره درانی مدعیان اصلاحات در تخریب علامه
به جرأت باید گفت که آیت الله مصباح یزدی از جمله شخصیتهایی بود که در سالهای موسوم به دوران اصلاحات، حجم وسیعی از جوسازیها برای تخریب شخصیت وی صورت گرفت تا او را از صحنه تاثیرگذاری فرهنگی کشور خارج سازد. اما از آن جا که ورود این اسلام شناس وارسته در عرصه مباحث فرهنگی و سیاسی جامعه بر اساس انجام وظیفه الهی بود، نه تنها این امواج اهانت آمیز خللی در ادامه حرکت روشنگرانه وی ایجاد نکرد، بلکه عزم ایشان را بر پیمودن مسیر حقشان راسخ تر ساخت. آیت الله مصباح در دوران اصلاحات در نقطه مرکزی حملات رسانه ای بدنه اصلاح طلبان منحرف بود. جالب اینکه در اکثر این مقالات، گزارش ها و مصاحبهها دلیلی بر این مدعاهای توهین آمیز ذکر نمی شد! با مطالعه تمامی این مطالب به خوبی روشن میشود که «کثرت استعمال و تکرار ادعا» موثرترین روش آنان برای تأثیر اتهام در اذهان عمومی بوده است. البته اهانت کنندگان دوران اصلاحات به آیت الله مصباح در آن دوران هنوز مقداری از جیره " آبروی انقلابی" برخوردار بودند و تا وقوع فتنه 88، وابستگی و انحراف آن ها به خوبی نمایان نشد. بعد از فتنه 88 پرده نفاق بالا رفت و مردم حقیقت بسیاری از اشخاص و جریان ها را مشاهده کردند. در دوران اصلاحات از جمله اهانتهایی که به طور مداوم نسبت به آیت الله مصباح یزدی روا داشته شد، معرفی ایشان به عنوان «تئوریسین خشونت» بود. لازم است توجه شود ترور سعید حجاریان بهانه ای به دست اصلاح طلبان داد تا برای کوبیدن علامه مصباح حنجره بدرانند و هر اتهامی می خواهند در روزنامههای پر شمارشان بنویسند. ترور سعید حجاریان به عنوان یک شخصیت پیچیده امنیتی زوایایی به جز موارد اعلام شده در رسانهها داشته است که انشاالله در جای خود به آن پرداخته خواهد شد.(فی المثل در همان دوران اعلام شد نوار تهدید حجاریان به سفارش خود او تهیه شده بوده و حجاریان در مرحله رسیدگی قضایی نیز تمایلی به شکایت کردن از ضارب نشان نمیداد! و...) به هر حال نمونههای زیر مشتی نمونه خروار از توهینهای رسانهها و عناصر دوم خردادی است:
محسن آرمین: سخنان او زهرآگین است!
در روزنامه «فتح» و «همشهری» به نقل از " محسن آرمین" عضو سازمان مجاهدین انقلاب، بدون ذکر دلیلی، هتاکانه و به طور صریح، اتهام ترور به آیت الله مصباح نسبت داده شد: «سخنان زهرآگینی که توسط مصباح یزدی در خطبههای نماز جمعه ایراد شده، زمینه را برای کارهای تروریستی، نظیر اقدام به قتل سعید حجاریان آماده ساخت.»(26 اسفند 78 ) محسن آرمین، بعدها با ظرافتی خاص، ترور حجاریان را به روحانیت و آیت الله مصباح نسبت داده و چنین می گوید: «کسانی که با انگیزه ایدئولوژیک دست به ترور می زنند، به مجوز شرعی نیاز دارند و تحت القائات ایدئولوژیک و سیاسی دست به این عمل زدهاند که این موارد باید دنبال شود.» (بامداد نو 10 فروردین 79 )
-روزنامه «آفتاب امروز» صریحتر از روزنامههای دیگر، به ایشان اتهام صدور فتوای ترور را نسبت داد و نوشت: «وقتی از برخی تریبونها به طور رسمی فرمان قتل صادر میشود، کسانی هم خود را مجاز به اجرای آن میدانند.»(24 اسفند 78 )
-روزنامه «فتح» در این باره نوشت: «این اقلیت در تلاش است که به هر طریقی، حاکمیت را در حیطه خود حفظ کند... تئوریپردازان خشونت با استفاده از تریبونهای رسمی کشور، این مسائل را ترویج می کنند. جای سوال است که چرا سخنان پیش از خطبههای نماز جمعه، به طرح چنین مباحثی اختصاص یافته است. حاکمیت باید توجه کند که [در ترور حجاریان] انگشت اتهام را مردم به کجا نشانه رفتنهاند.»(29 اسفند 78 )
-روزنامه مشارکت با درج سخنان مسئول روابط عمومی دفتر تحکیم وحدت چنین نوشت: «از حاکمیت انتظار داریم و از مقامات میخواهیم که در وهله اول، نقش تئوریپردازان خشونت و شخص آقای مصباح یزدی را که با بیانات اخیر خود، مستند و با مدرک در تربیت دادن پتانسیل خشونت در فضای جامعه نقش داشت را بررسی کند.»(26 اسفند 78)
اکبر گنجی: کی گفته مصباح فیلسوف است!
-اکبر گنجی که خود زمانی از عاملان خشونت و حرکتهای خودسرانه بود و امروز به عنوان حامی فتنه سبز وجود مقدس حضرت ولیعصر(عج) را تکذیب میکند و هم جنس بازی را روا میداند، در آن دوران به میدان آمد و با تغییر چهره، این چنین جلوه گری کرد: «خشونت فقط معلول عملکرد شاه کلید و احکام عالیجنابان خاکستری نیست، بلکه جنایت و ترور، محصول روایتی است که قتل مخالفان فکری را توجیه می کند و این روایت، رسماً از منابر تبلیغ و از صدا و سیما پخش میشود. در واقع، بازداشت تئوریسینهای خشونت که رسماً از منابر حکم ترور صادر می کنند، مهم تر از بازداشت دیگران است. آدمی که به طور علنی مجوز جنایت میدهد را باید محاکمه کرد!» (روزنامه صبح امروز 23 اسفند 78 ) و البته گنجی در جای دیگر گفت:" کی گفته مصباح فیلسوف است! و تازه اگر فقیه هم هست چرا مثل سایر فقها به درس و بحث نمیپردازد و با بسیجیها و سپاهیها جلسه میگذارد و تحلیل سیاسی میکند؟" گفتنی است چندی بعد روزنامههای مدعی رحمت و ملاطفت- در همان روز- با بزرگ ترین تیتر خود، به نقل از اکبر گنجی نوشتند: «نظریه پردازان "قتل عام درمانی" ترور سعید حجاریان را به شاخه نظامی سفارش دادهاند!»
مسعود بهنود: او میگوید دین ما دین خشونت است!
مسعود بهنود، همکار سابق روزنامههای دوره طاغوت و نویسنده دیروز روزنامههای زنجیرهای و امروزه حامی فتنه سبز در خارج و شخصی که در دادگاه به وجود طرح براندازی خاموش مطبوعاتی توسط خود و دوستانش اعتراف کرد، مینویسد: «ما از بزرگان دین در همه عمر شنیده بودیم که دین ما دین رحمت است و رأفت. حالا چه طور است که وقتی جهانیان به همین جا رسیدهاند، آقای مصباح کشف کرده است که دین ما دین خشونت ورزی است(!)» (عصر آزادگان 26 اسفند 78 )
کرباسچی: سخنانش را نخواندم ولی او تئوریسین خشونت است!
کرباسچی- شهردار اسبق تهران و مشاور ویژه کروبی در فتنه 88 در آن ایام در پاسخ به سؤال خبرنگار روزنامه «فتح» وقتی در برابر اصرار خبرنگار روزنامه «فتح» قرار گرفت تا نظر خود را درباره ارتباط سخنان آیت الله مصباح یزدی و ترور سعید حجاریان بیان کند، گفت: «من صحبتهای آقای مصباح را نشنیدهام و متن صحبتهای ایشان را هم نخواندهام، ولی میدانم که ایشان صحبتهایی این چنین کردهاند(!) صحبتهایی که ترویج خشونت میکند، میتواند مؤثر باشد.» (روزنامه فتح 24 اسفند 78 )کرباسچی اعتراف میکند که این صحبتها را نه شنیده و نه خوانده، اما در عین حال می گوید که «آیت الله مصباح، چنین صحبتهایی را کردهاند.» !؟ تیتر روزنامهها هم از قول کرباسچی چنین شد: ایشان توریسین خشونت است!
حجاریان: او مبلغ تروریسم لخت و عور است!
پس از ترور سعید حجاریان، یکی از مقالات وی که پیش از این در هفته نامه «عصر ما» به چاپ رسیده بود، در اکثر روزنامههای اصلاح طلب به چاپ رسید. در این مقاله، حجاریان با تکیه بر جمله معترضانهای که آیت الله مصباح در سخنان خود آن را بیان کرده بود، چنین وانمود میکند که استاد این جمله را تفسیر آیه «وأعدوالهم مااستطعتم من قوه و من رباط الخیل ترهبون به وعدوالله ...» آورده و چنین نتیجه میگیرد که ایشان به تبلیغ تروریسم لخت و عور پرداختهاند!(عصر ما 27 مرداد 78 )
موسوی خویینیها: او طرفدار خشونت است و باید نابود شود!
دردمندانه باید گفت در دوران اصلاحات آنها که به آیت الله مصباح نسبت تبلیغ و دفاع از خشونت و خونریزی را میدادند، خود خشنترین فتواها را صادر کرده و صراحتاً به تبلیغ نابودی مخالفانشان میپرداختند. به طور مثال، سخن ذیل را که پس از ترور حجاریان از سوی موسوی خویینی ها از روحانیون برجسته جبهه دوم خرداد، صادر شده است برای قضاوت ذکر میکنیم. وی میگوید: «طرفداران خشونت شناخته شده هستند و باید نابود شوند.» وی سپس میافزاید: «دشمنان خاتمی، سعید حجاریان را ترور کردند.» (آفتاب امروز 26 اسفند 78 )
بر اساس سخن فوق و مشخصاتی که این شخص از طرفداران خشونت ارائه کرده است، باید تمام افرادی را که نسبت به برنامههای خاتمی انتقاد دارند، دشمن ریاست جمهوری، تروریست و طرفدار خشونت دانست و همچنین باید، همگی آنان را نابود کرد. حال سؤال این است که آیا سخنان آیت الله مصباح – که همیشه مستند به آیات و روایات بوده است- ترویج خشونت است،یا این سخنان؟ به راستی بر اساس کدام قانون و مستند شرعی، مجازات مخالفین خاتمی "نابودی" است؟
طاهری: باید ریشه قضیه کنده شود!
نمونه دیگری از این دسته نظرات، فتوای آیت الله طاهری، امام جمعه سابق اصفهان است. وی نیز در حالی که عوامل ترور حجاریان را به عنوان خوارج یاد کرد و در حالی که به آیت الله مصباح کنایه میزد، بیان داشت: «امیرالمومنین در یک روز چند صد نفر را کشت و فرمود که من چشم فتنه را کور کردم؛ حالا یکی دو نفر را اعدام کنند، این جواب نیست، برای این که دو نفر دیگر جایشان میآیند، باید ریشه قضیه کنده شود.»(کیهان 10 فروردین 79 )
عبدالکریم سروش: او چه نوشتهای دارد که من با استناد به آن با او مناظره کنم!!
از جمله مسائلی که به ابزاری برای تخریب شخصیت و ترور آیت الله مصباح مورد بهره برداری غیرمنصفانه قرار گرفت، انجام نشدن مناظره بین آیت الله مصباح و عبدالکریم سروش بود. واقعیت آن است که آیت الله مصباح سالها بود که عبدالکریم سروش را به حضور در یک مناظره زنده تلویزیونی دعوت میکرد، اما متأسفانه وی به بهانههای مختلف از انجام این مناظره طفره رفت. در آن ایام، سروش در دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران درباره مناظره با آیت الله مصباح چنین میگوید: «جواب من همان بوده که هست، 20 جلد کتاب دارم که آقای مصباح میتواند سر هر سطری از آن یقه مرا بگیرد، اما ایشان چه نوشته ای دارد که من با استناد به آن با جناب مصباح مناظره کنم...» (صبح امروز 11 آذر 78 ). صرف نظر از این که آیا سروش مجموعه آثار پرحجم مکتوب استاد مصباح را دیده بود یا نه، تحلیل صاحبنظران از این دروغ بزرگ سروش آن بود که" هیبت علمی " استاد مصباح یزدی رعشه ای در سروش انداخته بود که وی به چنین اشتباه فاحشی افتاده بود. احتمالا سروش مناظره آیت الله مصباح یزدی با احسان طبری را به یاد داشت.(اوایل انقلاب مناظره احسان طبری، فرخ نگهدار و استاد محمدتقی مصباح یزدی پیرامون «اصول ماتریالیسم دیالکتیک» صورت گرفت و از طریق صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش گردید. در آن مناظرات عبدالکریم سروش نقش مجری را به عهده داشت)
مهاجرانی: من از پیشنهاد مناظره با او پشیمان نشدم ولی به جای آن مقاله مینویسم!
البته عطاالله مهاجرانی نیز درآن دوران برای مناظره با آیت الله مصباح اعلام آمادگی کرد و پس از استقبال آیت الله مصباح، مهاجرانی با روشهای مختلف رسانهای درصدد فرار از مناظره برآمد و آخر سر یک طرفه به نامهنگاری سرگشاده و مقالهنویسی برای استاد پرداخت و اتهام تئوریسین خشونت را در رنگ و لعابهای مختلف به استاد وارد نمود.آیت الله مصباح ناقد شدید سیاستهای فرهنگی دولت اصلاحات بود و بالاخره اعتراض شدید رهبر انقلاب به مهاجرانی موجبات عزل شدن مهاجرانی را فراهم کرد. رهبر انقلاب فرموده بودند:«بارها گفته ام، وزارت ارشاد در این دو سال که ایشان در رأس کار هستند، هیچ کار اسلامی به عنوان اسلام نکرده... سوال من این است که وزارت ارشاد چند کتاب برای تقویت فکر اسلامی چاپ کرده؟ چند فیلم برای تقویت مبانی فکری اسلامی و انقلابی ساخته؟ الان مرتب در سالنهای وابسته به ارشاد نمایش داده میشود. بعضی صد در صد ضد دین است، ضد انقلاب است، اگر در کنار این همه، چند نمونه تئاتر و فیلم اسلامی میساختند که این مبلّغ اسلام است، من اعتراض نمیکردم. من راضی نیستم از وزارت ارشاد!» عاقبت مهاجرانی با شکایت یکی از همسران خود، به اتهام ترک نفقه، عدم ثبت واقعه ازدواج و فریب در امر ازدواج، برای فرار از محاکمه از کشور فرار کرد و بعدها از لندن به خیال خود به تحریک مردم در فتنه 88 پرداخت!
منتجب نیا: او قبل از انقلاب درصدد نوشتن کتاب علیه حکومت اسلامی بود!
در آن دوران تهمت عدم شرکت فعال در نهضت امام خمینی(ره) به آیت الله مصباح زده شد. رسول منتجب نیا گفته بود:«[آقای مصباح] قبل از پیروزی انقلاب و در حالی که حضرت امام(ره) در تبعید و اساتید و مدرسین مبارز حوزه علمیه قم در بازداشت و تبعید بودند و مردم در تظاهرات و حرکتهای انقلابی شهید میدادند... حاضر نبودند یک سیلی در راه مبارزه با رژیم شاه تحمل کنند و بزرگان نقل میکنند که در صدد نوشتن کتابی علیه حکومت اسلامی بودند؛ به این معنا که هر حکومت قبل از پیروزی امام مهدی(عج) مشروعیت ندارد.»( روزنامه بیان 23 فروردین 78 ) این شبهه ناجوانمردانه آن چنان نچسب و غیر اخلاقی بود که در همان دوران اصلاحات آقایان خسروشاهی و دعایی گرچه منتسب به جریان اصلاحات بودند اما نسبت به آن واکنش نشان دادند و در بیان مجاهدتهای استاد مصباح در دوران شاه، سخنرانی کردند. (برای آشنایی با سابقه مبارزاتی آیت الله مصباح به کتاب معتبر مرکز اسناد در باره ایشان مراجعه شود) اما جالب تر از همه پاسخ مظلومانه خود استاد مصباح به این شبهه بود: «حالا من باید بیایم، در بوق بکنم که آقا ما چه مبارزاتی کرده ایم!... مسائل بسیاری بوده که من تا حالا ضرورتی ندیده ام منتشر کنم و الآن هم ضرورتی نمیبینم که برای خوش آمد کسانی تبلیغ از خود کنم و تازه مگر بنده از خودم تعریفی کرده ام و مردم را به خودم دعوت کرده ام که کسانی مرا تکذیب میکند؟! آقا! بنده، نه رأی میخواهم تا ریاستی یا وزارتی کنم و نه از کسی میخواهم پشت سر من نماز بخواند...»
متأسفانه تهمت عدم حضور در مبارزات انقلابی، گاهی از سوی افراد به ظاهر موجه؛ ولی بی اطلاع نیز گفته شده است.
هاشم آغاجری: او اصلا اعتقادی به نهضت امام خمینی(ره) نداشت!
«آقای مصباح یزدی تا زمانی که امام زنده بود، حضور چندانی در عرصه فکری و سیاسی نداشتند. ایشان قبل از انقلاب، اصلا اعتقادی به انقلاب و نهضت خمینی نداشتند و بعد هم تا همین چند سال اخیر، اصلا در صحنههای جمهوری اسلامی حاضر نبودند، ولی حالا مقدس شدهاند!» (19 بهمن 78 )
این در حالی است که آغاجری در سال 81 به واسطه توهین به مراجع و اهل بیت به اعدام محکوم شد.
علی اکبر محتشمی: او مخالف مبارزه بود!
علی اکبر محتشمی هم که بعد ها به دلیل عملکردش در فتنه 88 از دبیرخانه حمایت از انتفاضه مردم فلسطین برکنار شد، در آن دوران با بی تقوایی تمام در حمایت از شبهه رفقای سیاسی اش گفت«از بررسی این سابقه بر میآید که جناب مصباح با نهضت و انقلاب و قیام ملت و امام نظر موافق نداشته و همراه نبوده است. آقای مصباح بعد از سرکوب خونین قیام 15 خرداد توسط رژیم شاه، به شدت از جریان مبارزه و نهضت اسلامی سرخورده و مخالف آن شده و ابایی از طرح مخالفت خویش نداشت!»(روزنامه بیان 14 بهمن 78 )
بالا گرفتن تهمت ها و نگرانی آیت الله بهجت برای جان آیت الله مصباح
حضرت آیت الله مصباح از شاگردان خاص آیت الله بهجت بودند و در مکتب اخلاقی ایشان جزو ممتازین به شمار میآمدند. در دوران اصلاحات روشنگریهای آیت الله مصباح تا مرز خطر جانی پیش رفت و چنان شد که آیت الله بهجت نگران شده بودند. حجت الاسلام و المسلمین دکتر مرتضی آقاتهرانی از اساتید اخلاق حوزه نقل میکند: «آیت الله بهجت – مدظله العالی- در آن موقع دغدغه جان آیت الله مصباح را داشتند و به ما فرمودند، مواظب ایشان باشید.» (کتاب مصباح دوستان ص 79 )
کلمات کلیدی : موسوی، مهاجرانی، فتنه، مسعود، 88، اکبر، سروش، انحرافی، حجاریان، علامه محمد تقی مصباح یزدی، طاهری، خویینی ها، کرباسچی، بهنود، گنجی