نامه محرمانه رفسنجانی به مهدی هاشمی
نوشته شده به وسیله ی رضا در تاریخ 91/10/16::
متن این نامه بدین شرح است:
به نام خدای حکم کننده بین بچه های مردم و بچه های غیر مردم!
همشهری، بچه محل، دکتر، افتتاح کننده شعب دانشگاه آزاد در خارج از کشور، جلا بخش آهنگ های نیک کوثر، حبس کشیده، لاغر شده، بیمار قلبی، ربوده شده با ویلچر، صاحب وثیقه 10 میلیاردی و از همه مهمتر بچه ی مردم(!)؛ آزادیت را به همه چند نفر مردم (!) بیت محترمتان تبریک و تهنیت می گویم.
آقا مهدی! اول اجازه بده این مطلب رو بگم که اگر نگم چیزی شبیه دق می کنم. واقعا از اینکه همشهری و هم نام با شما هستم و به نوعی بنده حقیر نیز " مهدی رفسنجانی " ام در پوست خودم نمی گنجم!
اقی دکتر! عذر می خوام که از همین اول نامه ی محرمانه، بی جنبگی و ذوق زدگی خود را از هم نامی و هم شهری بودن حضرتعالی به نمایش گذاشتم ولی هر فرد دیگری هم جای من بود در پوست خود نمی گنجید. آخه من و این همه خوشبختی محاله!
ای ربوده شده با ویلچر! خوشی هایمان آنقدر زیاد است که باشد برای ایامی دیگر و شاید دنیایی دیگر اما بگذار کمی از داستان غیرمردم را برایت بگویم. البته از آنجا که به بیماری قلبی تان کاملا آگاه هستم، با مراعات حال شریف حضرتعالی تنها چند بخشی از داستان را برایت روایت می کنم.
ای بیمار قلبی! دوستی می گفت؛ شانس نیاوردیم که دختر شویم و مثل صنفی از آنها، زیر ابرویی برداریم و چند عمل جراحی بر روی بینی و صورت، و با استعانت گرفتن از بند وزین " پ"، پایمان را به عرصه سینما باز کند و آنگاه هر روز علاوه بر آن عده از بچه های مردم و جوانان شکم سیر متر کننده ی کوچه و خیابان، برخی مسئولین نیز برایمان حسابی سوت و کف بزنند و در تجلیل مان نوای " به به چقدر زیبایی! چه سری چه دمی عجب پایی! " براه اندازند.
ای حبس کشیده! شانسمان نگرفت که بچه ی مردم (!) شویم و هر کار دلمان خواست انجام دهیم و به گزارش برخی رسانه ها، 13 مورد اتهام از جمله اخلال در نظام اقتصادی کشور، جاسوسی، اختلاس، تبانی در معاملات دولتی، اجتماع و تبانی و فعالیت تبلیغی علیه نظام و ... در کیفرخواستمان بیاید و بعد به یکباره آزاد بشیم و در اولین تصویر منتشره به ریش همه بچه های غیر مردم بخندیم و بخندیم و بخندیم و ...
خواننده بشاش آهنگ های نیک کوثر! از فشارهای مالی، روحی و روانی و جسمی که بگذریم؛ بیشترین چیزی که دل فرزندان امام خامنه ای را حسابی می رنجاند و به درد می آورد؛ بی تفاوتی برخی مسئولان مدعی ولایتمداری و انقلابی گری است. مسئولینی که تنها از رسانه ها نفاق و دورویی و چاپلوسی را انتظار دارند و یا با نگاه خصمانه و بدبینانه خود به اهالی رسانه های ارزشی سعی در بستن فضای آزاد اندیشی و مطالبه گری در جامعه را دارند و یا اینکه نهایت امر هیچ گاه به این فکر نیفتاده اند که چرا این جوانان اینگونه برای انقلابشان و نظام شان می دوند و ما چه مسئولیتی در قبال آنها داریم؟ و این بزرگترین برگ برنده برای حضرتعالی و اطرافیانی است که به قول خودتان با هم تقسیم کار کرده اید.
افتتاح کننده شعب دانشگاه آزاد در خارج از کشور! البته دلیل همه این مسائل را تنها باید در تفاوت بارز بچه های مردم و بچه های انقلاب و نظام جستجو کرد. بچه های مردم مثل مردم با آنها برخورد می شود و بچه های غیر مردم یا همان نیروهای انقلاب مثل شهید حاج احمد امینی، شهید عباس شیرازی و سایر همشهریان شهیدمان با آنها برخورد می شود. حاج احمد را که خوب می شناسی؟! همان کسی که شب عملیات رزمنده های رفسنجانی را جمع کرد و با گریه گفت: "مسلمانان حسین مادر ندارد - غریب است و کسی بر سر ندارد" بگذار یک خاطره از حاج احمد امینی را مرور کنیم؛ " هوا خیلی سرد بود. فاصله تانکر های آب تا دستشویی ها زیاد بود. نیمه شب ها بیدار می شد، همه ی آفتابه ها را آب می کرد و می برد در دستشویی ها می گذاشت. بعد مشغول نماز شب می شد."
جناب دکتر! راستی نماز شب شما هم قبول باشد. البته همین که بچه های مردم اجازه دارند در زمین هایتان نفس بکشند باید خدا را شکر کنند! مردم خیلی پرتوقع شده اند! باید مثل جانبازان گوشه بیمارستان و یا خانه ای حقیرانه رهایشان می کردید و تنها برای تنهایی ولی امرشان اشک می ریختند و مناجات " من جان ناقابلی دارم ، جسم ناقصی دارم و اندک آبرویی دارم که این را هم خود شما دادید که همه این ها را فدای انقلاب و نثار شما می کنم . سید ما و مولای ما ،برای ما دعا کن که صاحب این انقلاب شمایی " را گوش دهند!
اما جناب مستطاب بچه مردم! خبری دارم برایت در حد لالیگا. از آنجا که چند سالی در کشور نبوده اید و اوضاع دستتان نیست، محضرتان عرض می کنم که؛ بچه های غیر مردم از برخی بچه های مردم اصلا خوششان نمی آید. یعنی دوست دارند سر به تن شان نباشد. دوست دارند با ویلچر از پنجره بندازنشان کف خیابان. دوست دارند با ماشین از روی شان رد شوند. دوست دارند دندانهایشان را کف دستشان بگذارند. اما همه اینها صرفا آرزوی بچه های غیر مردم است چون تا وقتی که در کشور قانون وجود دارد و دستگاه های مربوطه پیگیرند، بچه های غیر مردم مثل همیشه غلط بکنند بخواهند بی قانونی کنند و مثل اراذل و اوباش اجیر شده توسط بچه های مردم در سال 88 به نام احقاق حق هر غلطی بکنند اما ...
جناب دکتر! بچه های انقلاب ( یا همان کسانیکه از دیدگاه شما بچه های مردم نیستند ) دیگر اجازه جسارت به ساحت ولایت را به احدی ولو شخص و راس اصلی مردم(!) را نخواهند داد. بار دیگر اجازه نخواهند داد که عده ای از مردم(!)، عرصه را بر نائب امام زمان (عج) آنچنان تنگ کنند تا بغض بر گلوی مبارکش بنشیند که از تریبون نماز جمعه صدای شکوائیه " ای سید و مولای ما ... " به گوش برسد.
ای حبس کشیده! اوضاع دستت باشد که زین پس هر مردمی که بخواهد نامه بدون سلام و تهدید آمیز به ولی امر مسلمین بنویسد، بچه های غیرمردم(!) او را تحمل نمی کنند.
همشهری! به گوش باش که زن هر مردمی(!) که دستور ریختن تو خیابانها و اغتشاش آفرینی را صادر کند، غیرمردم با رعایت موازین قانونی و شرعی او را سرجایش می نشانند.
جلا بخش آهنگ های نیک کوثر! هر کسی که بخواهد ساندویچ خوردن و لباس خریدنش، آرامش و امنیت مردم و جامعه را تهدید کند و سس ساندویچش بنزینی برای به آتش کشیدن اموال مردم و بیت المال شود، غیر مردم کاری خواهند کرد که از ساندویچ خوردن و لباس خریدن بیفتد.
و البته از آنجا که حضرتعالی صاحب کمالاتی چون همشهری، بچه محل، دکتر، افتتاح کننده شعب دانشگاه آزاد در خارج از کشور، جلا بخش آهنگ های نیک کوثر، حبس (!) کشیده، لاغر شده، بیمار قلبی، ربوده شده با ویلچر، صاحب وثیقه 10 میلیاردی و از همه مهمتر بچه ی مردم(!) هستید، ادامه نمی دهم چون انگار همه چیز آرومه!
م. رفسنجانی( بچه غیر مردم)
کلمات کلیدی : هاشمی، رفسنجانی، نامه، مهدی، دانشگاه، فتنه، 88، فائزه، ازاد، محرمانه، نماز شب، مظلوم، دکتر، همشهری، افتتاح، بیماری، حبس، فلبی، ولچر، ربده