هاشمی عهد دیرین رها کرده و در میدان دشمن بازی میکند/ از جناب رفس
نوشته شده به وسیله ی رضا در تاریخ 91/10/6::
این نشانه ها دیدنی نبود ؟! (یادداشت روز)
1- سخت است، شاید هم بی فایده، یا کم فایده! بعید هم نیست این وجیزه، جسارت تلقی شود. مخصوصاً آن که روی سخن با شخصیتی صاحب نام و با سابقه ای درخشان، یعنی آیت الله هاشمی رفسنجانی باشد. شخصیتی که زیر شکنجه های رژیم شاه لب به افشای اسرار نمی گشود و جمعه های بعد از انقلاب که به خطبه می ایستاد، حزب الله سراپا گوش بود. ولی از نوشتن گریزی نیست چرا...؟! بی آن که قصد مقایسه ای در میان باشد و تنها به عنوان یک نمونه عبرت انگیز، اشاره به خاطره ای را خالی از لطف نمی دانیم. محمود اعتمادزاده با نام مستعار «به آذین» از نویسندگان و مترجمان برجسته و عضو مرکزیت حزب توده بود. ترجمه رمان «دن آرام» از معروفترین آثار اوست. وقتی بعد از دستگیری اعضای مرکزیت حزب توده برای گفت وگو درباره مارکسیسم نزد او رفتیم، اولین سؤالش این بود «حزب توده که از بین رفته است، دوران بازجویی هم که پایان یافته و من با ابراز پشیمانی از عمر تلف شده خود، بیشترین همکاری را با نظام داشته ام، پس شما دیگر برای چه آمده اید؟!» و برادر عزیزم آقای پرویز جنتی که از صاحب نظران برجسته در شناخت مارکسیسم و تاریخچه آن است در پاسخ گفت؛ «آقای به آذین! شما بخشی از سرمایه ایران اسلامی و متعلق به مردم مسلمان این مرز و بوم هستید که دشمن با فریب و ترفند از ما دزدیده بود. ما آمده ایم متاع به سرقت رفته خود را، تمام و کمال از دشمن پس بگیریم». به آذین لبخندی زد و به برادر عزیز دیگرم آقای قاسم تبریزی که از صاحب نظران تاریخ معاصر است و او را از قبل می شناخت، روی کرد و گفت؛ این جوانمردی ها مخصوص امام خمینی(ره) است ... و به لطف خدای مهربان از اسارت دشمن بیرون آمد. باز هم تأکید می شود که شخصیت و سوابق آیت الله هاشمی با آنچه در این خاطره آمده است قابل مقایسه نیست.
2- اواخر دهه 30 بود. آن روزها لایحه اعطای امتیاز نفت شمال به شوروی از سوی دولت وقت- قوام السلطنه- به مجلس ارائه شده و نمایندگان مجلس پانزدهم با آن مخالفت می کردند. حزب توده برای فشار بر مجلس، تظاهراتی در میدان بهارستان به راه انداخته بود. آن هنگام مرحوم جلال آل احمد جوانی20 ساله و عضو شاخه جوانان حزب توده بود و در تظاهرات یاد شده حضور داشت. مرحوم آل احمد می گوید، «من «بازوبند انتظامات» بر بازو داشتم و به خیال خود برای حفظ نظم و انضباط تظاهرات تلاش می کردم. ناگهان متوجه شدم که تعدادی از افسران و کارکنان روسی سفارت شوروی، هدایت تظاهرات و شعارهای آن را برعهده دارند. به شدت یکه خوردم. تا آن روز تصور می کردم که عضو یک حزب مستقل هستم و برای منافع مردم کشورم تلاش می کنم. لطف خدا بود که به خود آمدم، بازوبند را از بازو باز کرده و به خیابان پرتاب کردم. من و خدمت به دشمنان وطنم؟! (نقل به مضمون). مرحوم جلال آل احمد بعد از این بیداری به مبارزه با استبداد شاهنشاهی و استعمار شرقی و غربی روی آورد. مدتی بعد به زیارت خانه خدا رفت که کتاب خواندنی و شیوا و جذاب «خسی در میقات» حاصل آن سفر روحانی جلال است. گفتنی است در اسناد ساواک آمده است که جلال اعلامیه های امام خمینی(ره) را توزیع می کرده است. خدایش رحمت کند.
3- چند سالی است- همزمان و بعد از فتنه 88- که آیت الله هاشمی رفسنجانی عهد دیرین رها کرده و متأسفانه در میدانی بازی می کند که بی تردید از سوی دشمنان اسلام و انقلاب - بخوانید دشمنان خود ایشان- طراحی شده و مدیریت می شود. مدیریت مثلث آمریکا، اسرائیل و انگلیس در زمینه سازی، حمایت و راه اندازی فتنه 88 به اندازه ای آشکار و مستند است که بی خبری آقای هاشمی از آن با توجه به هوشمندی بارها تجربه شده ایشان بسیار عجیب و غیرقابل تصور به نظر می آید.
ادامه مطلب...
کلمات کلیدی : خاتمی، موسوی، هاشمی، رفسنجانی، جنبش، سبز، عاشورا، شریعتمداری، دولت، فتنه، کروبی، 88، ملی، دشمن، وحدت، کیهان، بیداریمرزبندی