سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کالبد شکافی باند مهدی هاشمی13

نقش خانوادگی عطریان‌فر ها در ترور رهبری/ اتاق فکر ریاست‌جمهوری بنی‌صدر در خانه منتظری

مهدی هاشمی در اعترافاتش می‌گوید:"زمانی که با آقای شریعتی و عطریانفر ما رفیق بودیم و نزدیک بودیم با توجه به اینکه خوب عطریانفر رابطه مستمر با جواد قدیری داشت و آقای شریعتی هم می دانست و بعدها که به ما منتقل کرد ما هم در مقابل او موضعی نگرفتیم و ما تقریباً تأیید ضمنی می کردیم این رابطه را،... که ما یک سلسله ارتباطی ولو ضعیف هم باشد؛ این ارتباطات را حفظ کنیم به عنوان یک کانال یدکی با آن نیروهای خارج از کشور و اینها که به تصور ما از طریق آقای شریعتی و خود عطریانفر که با آن جواد قدیری ارتباط داشتند این محفوظ ماند...»

به گزارش ثامن، در شماره قبل به برخی پشت پرده های جریان موسوم به مهدی هاشمی پرداخته شد. در ادامه...

6تیر؛ ترور آیت الله خامنه ای
جوادقدیری، زهره عطریانفر و محمد عطریانفر

مهدی هاشمی در اعترافاتش در مورد اختلاف با حزب جمهوری چنین میگوید: «جریان مخالف به حزب آن زمان به اینصورت تعبیر می شدکه حزب جمهوری، بصورت حزب حاکم درآمده و قدرتها را قبضه کرده استو ...همین امر انگیزه شد که ما و دوستانمان به بنی صدر گرایش بیشتری پیدا کنیم. در گرایش به بنی صدر...
دفتر آیت الله منتظری و آیت الله طاهری متحد بودند... همان ایام بنی صدربه قم دعوت شد و در یکی از خانه های دوستانش تجمع کردیم افراد حاضر عبارت بودند از... آقای هادی، من، شریعتی، نوری، ابراهیمی... و بنی صدر. آن شب نطفه انتخاب او به عنوان ریاست جمهوری منعقد شد.»37
سردار سید رحیم صفوی در خاطرات خود در مورد مسئله اختلاف و دشمنی باند مهدی هاشمی با حزب جمهوری اسلامی میگوید: «نیروهای انقلابی و سیاسی شهر (اصفهان) از همان ابتدا به دو گروه تقسیم می شدند،یک گروه نزدیک به مرحوم آیت الله خادمی بودند که بعضی از آنها با سابقه انقلابی و همراهی با امام(ره) و شهید بهشتی را داشتند و از جمله بنیانگذاران دفتر حزب جمهوری اسلامی در استان اصفهان بودند و به تبعیت از دفتر مرکزی در تهران قرار داشت و به فعالیت‌های خود ادامه می دادند.تفکر مقابل یا گروه مخالف
آنها نیروها و افرادی بودند که با آیت الله طاهری در اصفهان ارتباط داشته و هماهنگ بودند. افرادی چون آقای شیخ عباسعلی روحانی، حجت الاسلام عبدالله نوری، آقای قمصری، عطریانفر، کرباسچی و ساطع از آن جمله بودند.طیف مزبور به عنوان یک جناح مخالف علیه حزب جمهوری اسلامی و مؤسسین اصلی آن در تهران و اصفهان دست به تبلیغ و فعالیت میزدند.شهر اصفهان میدان تاخت و تاز این گروه بودو مواضع ایشان نه دوستانه بلکه خصمانه بود و در سخنرانیها صریح و بی پرده علیه مسئولین حزب سخن میگفتند و بعضی از
طرفداران آشکارا به شهید بهشتی اهانت میکردند.افرادی که نام بردم با نفوذی که در بیت آیت الله طاهری امام جمعه اصفهان داشتند، در کارهای دولتی و اداری و انتصاب و تعیین مدیران اجرایی مراکز مختلف استان دخالت کرده و از نیروهای همفکر خودشان در پستهای مدیریتی استفاده میکردند.البته شخص آیت الله طاهری فردی انقلابی و زندان کشیده بود... اما مشکل اساسی وی این بود که از خود استقلال رای نداشت و تحت تأثیر افکار اقایان حجت الاسلام عباسعلی روحانی و عبدالله نوری قرار گرفت.»38

«از همان اول با حزب جمهوری مخالف بودند.یک بار بچه هابه من خبر دادند که خوانساری از حزب جمهوری تعبیر به گاوداری کرده بود... شهید بهشتی آمده بود در اصفهان سخنرانی عمومی بود. مرتضی نیلی که بوق قمصری بود، تو جمع بلند شد بلند گفت: شما سرمایه دار و وابسته به آمریکا و اسراییل هستید. اونجا نیروهای انقلابی عصبانی شدند. یکدفعه شهید بهشتی گفت: آرام باشید عزیزان من. شما که ایشان را خوب میشناسید، من از حق خودم گذشتم. یعنی آنجا شهید بهشتی واقعاً بزرگواری کرد...»39

«اینها یک تیم 10-12 نفره عملیاتی داشتند. خود مهدی هاشمی، حسن ساطع، امیری، شفیع زاده و ...یک لیست 30 نفره تهیه کرده بودند برای تطهیر نظام! آیت الله خامنه ای، ناطق نوری،مهدوی کنی، عسکر اولادی، پرورش و... از نیروهای انقلابی تو این لیست بودند. جالب این جا بودکه دقیقاً مشخص شده بود چه کسی با چه نوع ارتباطی،چه موقع، کدامیک از اینها را ترور کند.»40

همانطور که قبلا گفته شد، تشکیلات زنجیروار موسوم به باند مهدی هاشمی ارتباطات ارگانیک با بسیاری از سازمانهاو تشکلهای ضدنظام
اسلامی داشته و به نوعی تمامی آنها را در یک مجموعه یعنی بیت آقای منتظری زیر چتر خود جمع کرده بود.از جمله این ارتباطات، نزدیکی عجیب با سازمان مجاهدین خلق (منافقین) بوده است که اتصال آنها به اطلاعات نخست وزیری و دفتر حزب جمهوری هنوز جزء پرونده های مفتوحه نظام است.
به این خبر از روزنامه جمهوری اسلامی در تاریخ 1360/4/7توجه کنید: «حجت الاسالم و المسلمین، سیدعلی خامنه ای امام جمعه تهران و نماینده امام در شورایعالی دفاع که به منظور ایراد سخنرانی و پاسخگویی به سوالات مردم به مسجد ابوذر واقع در خیابان قزوین رفته بود، حدود ساعت 12 دیروز در حین پاسخگویی به سوالات مردم بر اثر انفجار یک دستگاه ضبط صوت که درون آن بمب کار گذاشته شده بود و در مقابل وی قرار گرفته بود از ناحیه گردن و کتف به شدت مجروج و دچار خونریزی شد... امام جمعه تهران بلافاصله توسط محافظان و با کمک مردم به بیمارستان بهارلو واقع در میدان راه اهن انتقال یافت و تحت عمل جراحی قرارگرفت. به گفته مردم بمبی که در ضبط کار گذشته بوده بمب نسبتا قوی بوده است و امام جمعه تهران بر اثر ترکش بمب مجروح شده است. خبرنگار ما همچنین گزارش داد در یک طرف، مقداری خون در کنار عمامه و ساعت مچی حجت الاسلام و المسلمین خامنه ای بر دور فرش مسجد و در طرف دیگر تکه های مواد منفجره تی ان تی که به گفته پاسداران عمل نشده بود، دیده است... یکی از اعضای سپاه در همین رابطه گفت فقط چاشنی بمبی که در ضبط صورت کار گذاشته شده بود منفجر شد و اگر چنانچه تمام بمب منفجر می شد، آسیب بیشتری به ایشان وارد میآمد...»

محسن جوادیان یکی از محافظان حضرت آیت الله خامنه ای در بیان خاطرات خود در این مورد میگوید:
«...آقا در حال پاسخ دادن به سوالی بودند که یک دقیقه قبل از انفجار، شخصی یک ضبط «آیوا» که حالت استوانه ای داشت و طوسی رنگ هم بود را آورد و روی تریبون گذاشت و کلید آن را فشار داد. بعد از رفتن این فردکلید ضبط صوت مثل حالتی که نوار تمام می شودبالا زد و به حالت اول برگشت که برای ما تعجب برانگیز شد که چگونه به این زودی نوار این ضبط تمام شد.
از طرفی به مجرد گذاشته شدن ضبط بر روی تریبون، بلندگو با صدایی بلند و تقریبا غیر قابل تحمل سوت کشید، که آقا یک لحظه خودشان را به سمت چپشان به عقب کشیدندو با اعتراض گفتند:« اگر این درستنمی شود خاموشش کنید...»

واقعاسوت کشیدن این بلندگو از الطاف الهی بود. چرا که بلندگو دقیقادر برابر سینه ایشان گذاشته شده بود و این اتفاق موجب شد تا ایشان مقداری به سمت چپ، به عقب بروند و همین باعث شد که جراحات حاصل از این انفجار بیشتر متوجه سمت راست بدن ایشان بشود.
یک نفر رفت تا آمپلی فایر را تنظیم کند من یک نگاهم به این فرد بود و نگاه دیگرم به ضبط که چرا کلیدآن پرید؟ که یکباره این انفجار اتفاق افتاد.
توی ضبط یک مکعب مستطیل چدنی گذاشته بودند و مواد را درون آن جاسازی کرده بودند. جالب اینجابود که این نوع بمب به صورت فشنگی عمل می کردنه انفجاری و فقط فرد مورد نظر را مورد هدف قرار میداد. صدای مهیبی هم نداشت و اطراف هدف مورد نظر هم آسیب نمی دید.

...در بیمارستانی که با بستری شدن آقا به محل تردد مسئولان درجه اول نظام تبدیل شده بود، منافقین هر از چندگاه برق را قطع می کردند.با توجه به این که ایشان در آی.سی.یوب یمارستان بستری بودند و تمام دستگاه های تنفس مصنوعی و ساکشن ها با برق کار می کرد، قطع مکرر برق واقعا مشکل ایجاد می کرد.

تماس های تهدیدآمیز تلفنی منافقین هم با بیمارستان که الی ماشالله بود. گاهی اوقات زنگ می زدند و می گفتند، ما همین امشب به بخش شما حمله می کنیم.

... شاید باور نکنید در آن چند روز یک تکنسین بالای سر آقا بود که ما بعدها فهمیدیم نفوذی است.»

همانطور که در اسناد بازجویی مهدی هاشمی اشاره شد، برای مقابله و تهاجم به حزب جمهوری اسلامی و عناصر کلیدی آن، اولین نطفه های ریاست جمهوری آقای بنی صدر در قم و با همراهی افراد نفوذی بیت آقایان منتظری، طاهری و افراد نفوذی بیت حضرت امام بسته شد.

همچنین در اسناد لانه جاسوسی و عملکردهای بنی صدر همراهی او در سیاستهای کلان سازمان سیا امری قطعی و یقینی است.
بعدها، سودابه سدیفی، مشاور بنی صدر، پس از دستگیری اعتراف کرد که پس از عزل قانونی رئیس جمهور و پنهان شدن او، بنی صدر به رجوی (رئیس سازمان مجاهدین (منافقین) پیام داد که باید شروع به زدن رأس آنها [حاکمیت نظام جمهوری اسالمی] نمود، چاره دیگری نیست.41

رجوی بعد از اختلاف با بنی صدر، دیدگاه های او را در مورد ترورهای سال 60 چنین تبیین می نماید: ...«آنچه بنی صدر از مبارزه مسلحانه مجاهدین انتظار داشت، اساساًچیزی جز دفع شر تعدادی از مهره های بالایرژیم نبود...»42

آنچه که بنی صدر را به این کار رهنمون میکرد،طرح مصوب کنفرانس گوادلوپ به تاریخ اکتبر 1979، با حضور جیمی کارتر، ژیسکاردستن، جیمز کالاهان، و هلموت اشمیت سران دولتهای آمریکا، فرانسه، انگلیس و آلمان همزمان با روی کار آمدن دولت نظامی ارتشبد ازهاری در ایران بود. در آن اجلاس بحثهای مربوط به ایران، ابتدا با سخنان جیمز کالاهان آغاز شد که شاه از دست رفته و دیگر قادر به کنترل اوضاع نیست.
راه حل واقعی برای جانشینی او هم وجود ندارد. مردان سیاسی که در میدان مانده اند توانایی محدودی دارند. بنا به اسنادی که سالها بعد منتشر شد شاه برای برون رفت از این چالش به روی کار آوردن یک دولت ائتلافی [تغییر از دیکتاتوری به جمهوری] توصیه شد و از همان زمان بود که شاه مشغول مذاکره با شاپور بختیار نفر دوم جبهه ملی شد که از هواداران دکتر مصدق بود. در اولین روز نخست وزیری وی شاه از ایران رفت و براساس برخی شواهد لیست کسانی که با ترور انها خطر انقلاب اسلامی برای غرب برداشته میشد، همچون امام خمینی، دکتر بهشتی، آیت الله خامنه ای ... "

به هر حال نکته مهمی که در مورد ترور مقام معظم رهبری،دفتر حزب جمهوری و نخست وزیری وجود دارد این است که افراد اصلی و مجری جزو منافقین (سازمان مجاهدین خلق) بوده اند.اما نفوذ و خط دهی به آنها و همچنین کمکها و ارتباطاتی که در حلقه زنجیر آن وجود دارد، از افراد دیگری است. در مورد سوءقصد به آیت الله خامنه ای، سازمان (مجاهدین خلق) رسماًً مسئولیت آن را برعهده نگرفت و حتی بر قسمتی از بدنه داخلی ضبط صوت انفجاری با ماژیک نوشته شده بود: هدیه گروه فرقان(43) و جزوه ای نیز با امضای این گروه
در این باره انتشار یافت.و اما این عمل کاملا انحرافی بوده در اذهان عمومی و مسئولان امنیتی برای شناسایی عوامل اصلی، چرا که موسس و اعضای اصلی این گروه در سالهای 58 و 59 شناسایی و دستگیر شده بودند و هیچ تشکیلاتی از این گروه در سال 60 در داخل کشوروجود نداشت که قادر به انجام یک اقدام مسلحانه با این دقت و ظرافت باشد.44

معاون وقت دادستان انقلاب در خاطرات خود در این مورد تصریح کرده است که جواد قدیری یکی از طراحان انفجار مسجد اباذر بود.45 وی که نام کاملش محمدجوادقدیری مدرس است و از اعضای قدیمی و مهم سازمان و نفوذی در کمیته انقلاب مستقر در اداره دوم ستاد ارتش (ضدجاسوسی) بوده بعد از سوءقصد نافرجام به آیت الله خامنه ای متواری شد و از کشور گریخت. و در سال 1364 نام قدیری در لیست شورای مرکزی سازمان(مجاهدین خلق) به عنوان عضو مرکزیت درج گردید.46

«در ستاد ضدکودتا (نوژه- نقاب) عوامل نفوذی سازمان (مجاهدین خلق) تا سطوح بالا حضور داشتند و توانستند بسیاری از سرنخ ها و ردپاهای همکاری سازمان با کودتاچیان را از بین ببرند. بنا بر اطلاعات منتشره مسعود کشمیری عضو سازمان (مجاهدین خلق) و عوامل بعدی انفجار ساختمان نخست وزیری در شهریور 1360،و جواد قدیری از اعضای قدیمی سازمان و وفاداران رجوی در زندان و همسر زهره عطریانفر (خواهر محمد عطریانفر) در ستاد خنثی سازی کودتا همکاری داشتند. بخشی از اطلاعات و اسناد مربوط به عملیات ضدکودتای نوژه را بعدها قدیری سرقت کرد و به خارج از کشور گریخت.»47


به قسمتی از نامه رئیس کمیته وقت کشور به جناب آقای موسوی تبریزی دادستان انقلاب در تاریخ 62/2/11 توجه کنید:... الف) وجود جریان مشخص و با پیچیدگیهای خاصش.  لازم است برای شناخت بیشتر آن به نکات ذیل توجه شود: 1- ارتباطبا عناصر منافقین (جواد قدیری، حسین نجات بخشی، کلاهی[عامل انفجار دفتر حزب جمهوری] )...2- ارتباط با افراد معلوم الحال و بی مسئولیت و همه کاره 3 طرفداران سرسخت روی کار آوردن بنی صدر خائن و اطرافیانش 4- مبارزه مرموزانه و سرسخت با مرحوم شهید مظلوم دکتر بهشتی...48

«میتوانم بگویم یکی از اهداف و رسالت هایی که آقاهادی (برادر مهدی هاشمی) تعقیب می کرد در رابطه با بیت (آقای منتظری) و خود ما هم در رابطه با ایشان بودیم و اینها همین بود که یک چراغ سبزی به منافقین داده بشود که مثلا در تحولات آینده(!) و اینها مثلا چراغ سبز کارساز باشد برای یک سلسله مسائل و کارشکنیها و برای کاهش دادن به اصطلاح یکسری حساسیتهایی که آنها برضد ما و این جریان داشتند، این هم یک محور بوده که البته در این رابطه فقط اقا هادی شخصاً نبود، آقای شریعتی (شیخ محمدحسین) و آقای عطریانفر (محمد) هم در رابطه با برادرزنش جواد قدیری، آنهم این رابطه وجود داشت... و آقا هادی هم در ضمن از طریق ارمی [طلبه منافق تواب که توسط آقای منتظری دوباره معمم شد] و مسایل بیت [منتظری]و اینها، کلا می توانم بگویم که این فروعات در یک محور جمع میشود و آن محور این بود که از یک طریقی به آنها [منافقین و منابع خارجی] چراغ سبزی نشان داده بشود برای تحولات آینده کشور...49

مهدی هاشمی در بخش دیگری از اعترافاتش در مورد اتصال جریانات موسوم به باند مهدی هاشمی با جواد قدیری از عناصر اصلی سازمان مجاهدین از طریق شیخ الشریعه (شیخ محمد حسین شریعتی اردستانی) و محمدعطریانفر میگوید:«روی هم رفته این رابطه با جواد قدیری یک زمانی بعد هم با این (ارمی) طلبه توابی که در رابطه با آقا هادی قرار گرفته بود،در زمان دیگه این کانال ارتباط با مثلا
منافقین خلق محسوب میشد برای آقای هادی قرار گرفته بود، در زمان دیگه این کانال ارتباط با مثلا منافقین خلق محسوب میشد برای آقا هادی و بیت و اینها و از آن طرف هم تغییر موازنه های قدرت در داخل از طریق همان نفوذ بیت آیت الله منتظری و نزدیک ساختن جناح راست به دفتر و خود ایشان از این کانال هم این حرکت تعقیب میشدکه خب نقطه اوج قضیه همان وقتی بود که دیگه ما را دستگیر کردند و آیت الله منتظری هم رسماً اعلام قطع رابطه با نظام کردند که در این جهت من قبلا هم گفتم نقش آقا هادی در ایجاد این زمینه خیلی بیشتر بود.»50

مهدی هاشمی در بخش دیگری تصریح میکند: ...«زمانی که با آقای شریعتی و عطریانفر ما رفیق بودیم و نزدیک بودیم با توجه به اینکه خوب عطریانفر رابطه مستمر با جواد قدیری داشت و آقای شریعتی هم می دانست و بعدها که به ما منتقل کرد ما هم در مقابل او موضعی نگرفتیم و ما تقریباً تأیید ضمنی می کردیم این رابطه را،... که ما یک سلسله ارتباطی ولو ضعیف هم باشد؛ این ارتباطات را حفظ کنیم به عنوان یک کانال یدکی با آن نیروهای خارج از کشور و اینها که به تصور ما از طریق آقای شریعتی و خود عطریانفر که با آن جواد قدیری ارتباط داشتند این محفوظ ماند...»51
«تیم اینها (مهدی هاشمی) دشمنی عجیبی با آقا (مقام معظم رهبری) داشتند...»52

عزتشاهی (مطهری) از مبارزان خستگی ناپذیر دوران ستمشاهی در کتاب خاطرات خود که در انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است، در قسمتی از خاطرات خود پیرامون محمدعطریانفر، خواهرش زهره عطریانفر و جواد قدیری میگوید:
...«یکبار که به بیمارستان سوم شعبان رفته بودم تا برای جبهه ها خون بدهم، جواد قدیری را دیدم. البته او برای خون دادن نیامده بود، آنها این کارها را مسخره می کردند.آنها همه اش دنبال مصادره کردن چیزی و جایی بودند. وقتی به هم رسیدیم سلام و علیک کردیم و این طرف و آن طرف خبر گرفتیم. او یک موتور گازی داشت. گفت میخواهدبرود جلوی دانشگاه.گفتم من هم میآیم...در بین راه گفتم: جواد الان چه کار
میکنی؟گفت من دیگر با آن بچه ها (منافقین) نیستم. رفتم با دکتر پیمان و گروه جاما کار میکنم. خندیدم و به شوخی از پشت زدم توی سرش و گفتم: خاک برسرت! با مجاهدین بودی که بهتر از پیمان بود. من یقین داشتم که او دروغ میگوید.گفتم اگر راست میگویی که دیگر با مجاهدین نیستی بیا و در تلویزیون مصاحبه کن و بگو که با آنها نیستی. او الکی گفت باشد و حرفی ندارم و بعد از یکی دو تا شوخی از هم جدا شدیم.
بعد از کودتای نوژه روزی جواد آمد به سراغم گویا او از طریق و حمایت محمد رضوی (از بچه های سازمان مجاهدین انقلاب و دوستان محمدعطریانفر) به دادرسی ارتش نفوذ کرده بود. بخشی از پرونده کودتا در اختیار بازپرسی کمیته انقلاب اسلامی بود. جواد گفت: عزت من دیگر با آن بچه ها [منافقین] نیستم و با نظام همراه هستم و الان در دادرسی ارتش روی پرونده کودتای نوژه همکاری میکنم.حالا اگر شما مدرکی در این زمینه دارید تحویل من بدهید. من کلی خندیدم و سر به سرش گذاشتم و گفتم: جواد من اگر یک بزغاله داشتم نمیدادم که تو برای چرا به صحرا ببری، اینکه مدارک کودتاست! او هم دست از پا دراز تر بازگشت.
بعد هم چند بار تلفنی با محمد رضوی صحبت کردم و درباره وی هشدار دادم که این آدم خطرناکی است که به دادرسی ارتش نفوذ کرده است، حرفهایش را باور نکنید. آقای رضوی از حرفهای من ناراحت شد و با بی احترامی خاصی گفت: شما نسبت به اینها عقده دارید، چون اینها شما را در زندان اذیت کردند، شما نسبت به آنها عقده ای شده اید،و الان اینطور با آنها برخورد بدی می کنید،ما باید جاذبه داشته باشیم و این افراد را جذب کنیم، حرفها و برخوردهای امثال شما دافعه ایجاد میکند...من خیلی با او [رضوی] صحبت کردم تا او بالاخره مشکوک بودن جواد را پذیرفت. گفتم شما در جایی که هستید باید نسبت به ایشان شک کنید. او گفت: من به تو هم شک دارم. به خودم هم شک دارم... در آخر هم رضوی حرفهایم  را نپذیرفت...
قبلاز ترور آقای خامنه ای جواد قدیری گفته بود که کار نظام در همین پنج شش روز تمام است و اینها(مسئولین نظام) هم بار و بنه شان را بسته اند.من همان موقع به آقای خسرو تهرانی (از اعضای سازمانمجاهدین انقلاب) که در اطلاعات نخست وزیری بود، پیغام دادم که جواد قدیری شوهر خواهر آقای عطریانفر چنین حرفی زده. ما جای او را هم پیدا کرده ایم، بیایید پیگیری کنید که آنها این کار را نکردند. بعد خودمان
[کمیته انقلاب اسلامی] حکم گرفتیم و رفتیم تا منزل او را بازرسی کنیم که دیدیم تخلیه شده است، گویا مدتی در منزل محمد عطریانفر در اختفا به سر می برد و بعد هم... از کشور گریخت و پس از چندی هم، عطریانفر، خواهرش زهره را به صورت غیر قانونی و قاچاق نزد وی فرستاد.»

گفتنی است در راستای سیاست های سازمان (منافقین) مبنی بر ارتقای ایدئولوژیک جواد قدیری از همسرشزهره جدا گردید.

یک نمونه از فعالیت های اصطلاحا زیرپوستی جریان امروزین باند مهدی هاشمی برای تحریفات تاریخی را می توان اشاره کرد که، در نشریه شهروند امروز در شماره 44 که رئیس شورای سیاستگذاری آن محمدعطریانفر بود و در مطلبی در مورد گروه فرقان و شهادت آیت الله مطهری، عکسی را بدون وجود هیچ مطلبی از دوران بیمارستان آیت الله خامنه ای پس از ترور می اندازد و زیر آن چنین می نویسد: «آیت الله خامنه ای پس از ترور ناموفق گروه فرقان!»
یکی از خبرنگاران سیاسی روزنامه ایران در گزارشی در تاریخ 87/4/10در شماره 3965 روزنامه ایران به بهانه نسبت دادن ترور مقام معظم رهبری به گروه فرقان نوشته است: «شهریور ماه 1385بودکه برای مصاحبه با محمدعطریانفر به همراه دو همکار به دفتر روزنامه شرق رفتیم. بخش تاریخی مصاحبه برعهده من بود و به موضوع فراری دادن جواد قدیری و همسرش توسط عطریانفر که در خاطرات عزت شاهی چاپ شده بود اشاره کردم. او با ذکر اینکه کتاب را ندیده است اما شنیده که چنین چیزی را وی نوشته است، از این موضوع اعلام تعجب کرد و به مسئولیتش به عنوان ریاست حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی و پس از آن مدیر کل سیاسی وزارت کشور در دوران عبدالله نوری در سالهای 68 تا 72 اشاره کرد و حضور در چنین مسئولیتهای حساسی را دلیل تبرئه خود دانست!!»

«شایعه اواخرسال 85 که در مورد مقام معظم رهبری پخش شده بود که حال آقا ناخوشه، کار همین جریان امروز باند مهدی هاشمی بود...»53


پی‌نوشت:

37 پرونده مهدی هاشمی، شماره بازیابی، 5370 ، مرکز اسناد
38 از جنوب لبنان تا جنوب ایران، خاطرات سیدرحیم صفوی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صص 146 - 147
39 مصاحبه پژوهشگران با منبع آگاه
40 مصاحبه پژوهشگران با منبع آگاه
41 غائله چهاردهم اسفند 59 ، منتشره زیر نظر عبدالکریم موسوی اردبیلی، ص 730
42 نشریه مجاهد، س 224 ، ص 6، سازمان مجاهدین خلق ج 2 موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ص 588
43 کیهان 7/ 4/ 60
44 سازمان مجاهدین خلق- پیدایی تا فرجام، ص 591 ، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی وزارت اطلاعات
45 جواد قدیریان، خاطرات، ص 179
46 سازمان مجاهدین خلق پیدایی تا فرجام، ج 2، ص 591
47 سازمان مجاهدین خلق، ج 2، ص 490
48 پرونده مهدی هاشمی، کد 24697 مرکز اسناد انقلاب اسلامی
49 پرونده مهدی هاشمی، ص 10 ، کد 5370 مرکز اسناد انقلاب اسلامی
50 همان
51 بازجویی مهدی هاشمی، 5/ 7/ 66 - کدبازیابی، 5370
52 مصاحبه پژوهشگران با منبع آگاه
53 همان



کلمات کلیدی : ترور، بنی صدر، مهدی هاشمی، روزنامه ایران، عطریان فر، باز جویی، ایت الله مطهری، رهبر انقلاب، سازمان مجاهدین انقلاب، اعتراف، باند
<      1   2      

آپلود عکس

آپلود عکس

... ...