بغض جریان نفاق به مصباح دوستان و ذوالشهادتین امام ره(قسمت سوم)
نوشته شده به وسیله ی رضا در تاریخ 92/3/5::
مهمترین جنگ روانی صورت گرفته توسّط روزنامههای زنجیره ای در چند برهه خلاصه میشد:
1- ماجرای دعوت به مناظره با «حسین حاج فرج دبّاغ (سروش)» و «مهاجرانی»
2- مسئله "آزادی" که توسّط «محمّد خاتمی» مطرح شد: «به صراحت میگوییم که سرنوشت و وجهه اجتماعی دین در امروز و فردا در گروی این است که طوری دین را ببینیم که با آزادی سازگار باشد.» (مراسم سالگرد دوم خرداد، دانشگاه تهران- 3/3/77) و هکذا این جمله نقطه آغازی شد برای هجمه رسانهها حول محور "آزادی و لیبرال مسلکی" و آیت الله «مصباح یزدی» در چندین مجمع عمومی (نماز جمعه)، حوزوی و دانشگاهی به تبیین نظریّات اسلام درباره آزادی پرداخت (حاصل این مباحث بعد ها در کتب «نظریه سیاسی اسلام- ج1»، «اسلام، سیاست و حکومت- ج1»، «دین و آزادی» و «پرسش¬ها و پاسخ¬ها- ج4» گرد آوری میشود)
3- ترور شخصیت وی با اطلاق: "تئوری¬پرداز خشونت" و "معرفی ایشان به عنوان منشاء اعمال خودسرانه در جامعه" که در واقع زمینه ساز روانی جامعه بود برای پروژه سه وجهی «قتلهای زنجیره ای (دی 77)- کوی دانشگاه (تیر 78)- ترور حجاریان (اسفند 78)» و برای ترور آیت الله «مصباح یزدی» و پیشبُرد کشور به جنگ داخلی مطرح میشد.
4- "درج کاریکاتو موهن" (روزنامه آزادی، نیک آهنگ کوثر- 10/11/78) علیه شخصیت ایشان که با تعطیلی مدارس علمیّه قم در 16/11 و پیام تشکّر شفاهی رهبری انقلاب خاتمه یافت. ادامه مجاهده عقیدتی آیت الله «مصباح یزدی» با تأسیس «مؤسسه آموزشی- پژوهشی امام خمینی (ره)» از طریق نشر آثار اسلامی در قالب کتاب، جزوه و طرحهای دانشجویی، تربیت طلّاب دینی و مأموریتهای تبلیغی تا به حال ادامه دارد.
اشتراکات شهید مطهری و علامه مصباح
از این گذشته با تعمّق بیشتر در سنگر گردانی عقیدتی آیت الله شهید «مرتضی مطهری» و آیت الله «محمّدتقی مصباح یزدی» اشتراکات زیادی کشف میشود:
- مبارزه با مکاتب وارداتی: مکاتب وارداتی از شرق و غرب در سالهای اولیّه انقلاب اسلامی (قبل و بعد از پیروزی) تا خانه تکانی کلّی آنان از جمهوری اسلامی از مهمترین یغمابران اندیشههای ناب اسلامی به شمار میرفتند. هشدارهای امام راحل (ره) درباره تربیت شدگان غرب و شرق در کشور و خطر آنان برای انقلاب و ساخت کلیدواژههای ترکیبی "اسلام آمریکایی" در برابر "اسلام ناب محمّدی نشان از جدّی بودن حمله "مکاتب وارداتی" به "مکتب اسلام" دارد. در این زمینه شهید «مطهری» تا جایی که میتوانست علیه "مارکسیسم" به عنوان ایدئولوژی مهاجم آن روزهای ایران روشنگری کرد و آیت الله «مصباح یزدی» علاوه بر اینکه در قبال "مارکسیسم" حقّ خویش را ادا نمود بعدها با جدّی شدن زیر نظریّات "لیبرالیسم" مانند پلورالیسم، تساهل و تسامح دینی، قرائت لیبرال از آزادی، جامعه مدنی، درجه بندی شهروندی، تضادّ اسلام و جمهوریت؛ همه تلاش خود را مبذول داشت. اگر شهید «مطهری»، «علل گرایش به مادّی گری» را مینویسد، آیت الله «مصباح یزدی»، «نقدی فشرده بر اصول مارکسیسم» را به رشته تحریر در میآورد و البته سال ها بعد برای مبارزه با بقایای زخم خوردگان از شهید «مطهری»، مجموعههایی مانند «نظریه سیاسی اسلام»، «سلسله مباحث اسلام و سیاست و حکومت»، «نگاهی گذرا به نظریه ولایت فقیه»، از آیت الله «مصباح یزدی» به جای میماند. اگر استاد شهید «جاذبه و دافعه علی (ع)» را مینگارد، در دوره "تجدیدنظر طلبی" استاد «مصباح یزدی» به نقد نظریّه "پلورالیسم دینی" مبادرت میورزد که در کتاب «کاوش ها و چالش ها (فصل: مرزهای جاذبه و دافعه در اسلام)» منعکس میشود.
- مبارزه با رُنسانس اسلام (اسلام منهای روحانیت): رهبر معظّم انقلاب اسلامی در آخرین سفرشان به «قم» به حمله دوگانه "اسلام بدون سیاست و اسلام بدون روحانیت" هشدار دادند، از این جهت این سکّه که دو روی دارد یکی از آفات سهمگین التقاطی در طول تاریخ اسلام و انقلاب است. شهید «مطهری» تا آنجا که در اراده اش بود و مصلحت بود در مقابل افکار التقاطی آن روز "شریعتیسم" موضع گیری کرد، تا جاییکه بسیاری از کارشناسان حجمی از کتب ایشان را در پاسخ به مغالطههای «شریعتی» تفسیر میکنند. با رجوع به تاریخ شفاهی انقلاب روشن میشود آیت الله «مصباح یزدی» نیز همین دغدغه را داشته است و در مجالس خصوصی با رعایت دستور امام مبنی بر وحدت، به تبیین چنین اندیشههایی میپرداختهاند. جالب اینکه بعدها و با زعامت امام «خامنه ای»، آیت الله «مصباح یزدی» در دو برهه با دنبالههای اسلام بدون روحانیت مواجهه میکند؛ یکی در دوران اصلاحات در تقابل با «سروش»، «کدیور»، «حجاریان» و ... (یاران دیروز مهدی هاشمی) و یکی امروز در قبال "نئوایرانیست"های نفوذی که گویی به نبش قبر مقالات «شریعتی» در «کیهان» دست یاختهاند.
- جامعه سازی قرآنی: قلّههای متأخّر حوزههای علوم دینی همیشه تسلّط بالایی بر قرآن و علوم برآمده از آن داشتهاند. «علّامه طباطبایی»، «امام خمینی»، شهید «مطهری»، رهبر عزیز انقلاب اسلامی، آیت الله «مصباح یزدی» و آیت الله «جوادی آملی»، مصادیق این مدّعایند؛ گویی بدون غوطه خوردن در قرآن و کسب معارف قرآنی دست زدن به اجتهاد دینی و نظریه پردازی اسلامی در عرصههای علوم انسانی کاری عقیم است. مهمّی که رهبری انقلاب بارها طلّاب علوم دینی را بدان فرا خواندهاند. نگاهی به لیست کتب منتشره از دو شخصیّت مذکور حاکمیّت این ایده بر سیره عملی و علمیشان را حکایت میکند. شهید «مطهری» حداقل 8 مجلّد اختصاصی درباره قرآن دارد و حداقل 15 مجلّد (14 جلد، تفسیر موضوعی) مختصّ به علوم قرآنی دارد. این سیر عمیق در معارف قرآنی که برآمده از تفاسیر اهل بیت عصمت و طهارت است قطعاً نگاهی همه جانبه نسبت به اسلام و مقتضیّات زمان برای این رهبران عقیدتی بوجود خواهد آورد.
- نشر علوم انسانی اسلامی: یکی از مهمترین وظایف علمای دین بی شک نشر و ترویج معارف ناب اسلامی در حوزه علوم اجتماعی و انسانی است. شهید «مطهری» و آیت الله «مصباح یزدی» هر دو در این میدان کارنامه درخشانی دارند. اگر شهید معلّم قبل از پیروزی انقلاب دانشگاهها و حوزهها را پیوند میدهد؛ همین گونه آیت الله «مصباح یزدی»، «مؤسسه در راه حق» را یا «دفتر همکاریهای حوزه و دانشگاه» را پایه مینهد و حالا به مُدلی موفق در چارچوب «مؤسسه آموزشی- پژوهشی امام خمینی (ره)» دسترسی پیدا کرده است.
- تربیت نسل اسلامی: همان گونه که تربیت شدگان شهید «مطهری» در سالهای جنگ از مساجد و دانشگاهها عازم جبهههای جنگ میشوند، امروز نیز آیت الله «مصباح یزدی» سعی میکند در قالب طرحهای تعالی دانشجویی مانند «طرح ولایت» و یا تربیت طلّاب و علمای محقّق در «مؤسسه امام خمینی (ره)» گامی مؤثّر در راه توسعه تبلیغات اسلامی بردارد بطور مثال اعزام سالانه طلّاب انقلابی مؤسسه به مناطق محروم و کشورهای خارجی ضریب نفوذ انقلاب اسلامی را افزایش خواهد داد.
- تحوّل خواهی در حوزه: شهید «مطهری» نسبت به ساختار موجود حوزه نقد داشت، به همین منوال آیت الله «مصباح یزدی» به فرآیندهای موجود حوزه برای تربیت مجتهدین و مبلّغان اسلامی نقد دارد که نتیجتاً «مؤسسه آموزشی- پژوهشی امام خمینی» مسیری است برای ارائه یک الگوی مکمّل در کنار حوزه که امید است در آینده دانش آموختگان آن سیستم مناسب تری برای حوزه پیدا نمایند؛ دغدغه ای که بعد از انقلاب مداماً مورد توجه رهبری حکیم انقلاب بوده است. همین کوششهای کارا باعث گردید رهبری انقلاب در سفر اخیرشان به قم از مدل مؤسسه به عنوان یک نظام کارآمد حوزوی یاد کنند. - مبارزه با مصادره به رأی تشیّع (بازنمایی التقاطی از سیره معصومین): دشمن همیشه سعی کرده است از اسوههای عملی و رفتاری تشیّع فرمولهای مورد علاقه خویش را بازنمایی کند، از این جهت شهید «مطهری» و آیت الله «مصباح یزدی» تلاشهای عمده ای به خرج دادند تا از طریق انحراف در تعریف الگوهای اسلامی نسل جوان به التقاط دچار نشوند. بنابر این تلاشهای شهید «مطهری»در راه این مهمّ در کتب «سیری در سیره ائمه اطهار»، «حماسه حسینی (3 جلد)» و ... بارتاب میشود و مساعی آیت الله «مصباح یزدی» در مجلّداتی چون «آذرخشی دیگر از آسمان کربلا»، «سیره معصومان»، «جام زلال کوثر» و ... .
نقبی به سیاست
گفته شد که فرماندهان عقیدتی انقلاب اسلامی اساساً خاستگاهی عقیدتی داشتهاند و سعی میکنند این سنگر را حفظ نمایند، با این وجود سئوالی که مطرح میشود این است که چرا گاهی اوقات به سیاست نقب زدهاند؟ و البته در برهههایی چنان مُحکم موضع گرفتهاند که گویی ذاتاً عناصری سیاسی هستند. سیاست همیشه عرصه زورآزمایی و خودنمایی عملیاتی ایدئولوژی ها بوده است، به عبارت دقیق تر جریانهای فکری در قاموس عمل و در حوزه نظریّات جزئی تحت قالب «سیاست» ساری میشوند و «سیاست» راهی است برای حُکمفرمایی ایدئولوژی بر اجتماع. نتیجه این میشود که مهرههای تفکّرات التقاطی به مناصب و جریانهای سیاسی نفوذ میکنند تا با طرفه الحیل همراهی تودهها را کسب نمایند و در نهایت به عملیاتی شدن منویات درونی شان مبادرت ورزند. همین جاست که دیده بان عقیدتی انقلاب حسّاس میشود و علیرغم اینکه به مسائل جاری در لایه کلّی و عمیق تر مینگرد مجبور میشود برای جلوگیری از انحراف به میدان سطحی سیاست پا بگذارد، نکته دیگر درباره این ورود مقطعی به سیاست مربوط میشود به اینکه نقد انحراف نه یک نقّادی سیاسی که نقّادی بنیادین است و برعکس سیاسیون نه برای حفظ منافع گروهی و قبیله ای که برای حفظ مصالح اسلام و صیانت از عقاید اسلام صورت می گیرد.
چرایی نقد جریان انحرافی
همانطور که شهید «مطهری» در مقابل نفوذ جریان «سازمان مجاهدین» (قرائت کمونیستی به مجاهده و انقلابی گری) و چپهای اوایل انقلاب (طیف موسوی خویئنی ها) احساس خطر می کند و در مقابل آن شدیداً می ایستد، آیت الله «مصباح یزدی» هم در اوایل انقلاب به مناظره با «احسان طبری» (بزرگترین تئوریسین مارکسیست ایران) و «فرّخ نگهدار» (رهبر سازمان فدایین خلق) می نشیند، همانطور که شهید «مطهری» نسبت به حضور جریان ضد روحانیت در «حسینیّه ارشاد» سخت ترین مواجهه را به خرج میدهد، آیت الله «مصباح یزدی» نیز جزء کسانی است که به گواه اسناد تاریخی از قادمون نقد تفکّرات «علی شریعتی» است، این مبارزه حیات دارد تا اینکه آیت الله «مصباح یزدی» در کوران هجمه "رُنسانس اسلامی" در دوم خرداد بزرگترین مدافع اصول اسلامی باشد. از این منظر ورود وزنههای فکری- فلسفی متأخّر اسلام به حوزه سیاست هرگز نباید به دست نااهلان، مغرضان یا غافلین و جاهلین به عنوان زیاده خواهی سیاسی یا منفعت طلبی گروهی ترجمان شود، همانطور که شهید «مطهری» برای موجودیت اسلام با «گروهک فرقان» و شریعتیسم درگیر شد، همانطور که آیت الله «مصباح یزدی» برای بسط اندیشه سیاسی اسلام با "دگر اندیشی" اصلاح طلبان مواجه شد، امروز هم اگر نسبت به خطر جریان انحرافی هشدار میدهد نشأت گرفته از دغدغه نسبت به بسط اندیشههای التقاطی در جامعه است. و شاید سدّ شدن در مقابل جریان انحرافی و اشاره به ظهور "جریان ماسونی جدید" امتداد نامه دیروز شهید «مطهری» باشد به امام راحل (ره) آنجا که نوشت: «در نامه قبل معروض شد که، پس از مذاکره با بعضی دوستان مشترک قرار شد، بنده ... انحرافاتی که در نوشتههای او هست به صورت خیرخواهانه و نه خصمانه تذکّر دهم. ولی اخیراً میبینم گروهی ... [با] گرایشهای انحرافی ... در صدد هستند از او بتی بسازند که هیچ مقام روحانی جرأت اظهار نظر در گفتههای او را نداشته باشد. ... عجبا! میخواهند با اندیشههایی که چکیده افکار "ماسینیون"، مستشار وزارت مستعمرات فرانسه در شمال آفریقا و سرپرست مبلّغان مسیحی در مصر، و افکار «گورویچ»، یهودی ماتریالیست، و اندیشههای "ژان پُل سارتر"، اگزیستانسیالیست ضدّ خدا، و عقائد «دورکهایم»، جامعه شناس ضدّ مذهب؛ اسلام نوین بسازند! پس و علی "الاسلام" السّلام. به خدا قسم اگر روزی مصلحت اقتضا کند که اندیشههای این شخص حلاّجی شود و ریشههایش به دست آید و با اندیشههای اصیل اسلامی مقایسه شود، صدها مطالب به دست میآید که بر ضدّ اصول اسلام است ... کوچک ترین گناه این مرد بدنام کردن روحانیّت است. او همکاری روحانیّت با دستگاههای ظلم و زور علیه توده مردم را به صورت یک اصل کلّی اجتماعی درآورد. مدّعی شد که "مَلِک و مالک و ملّا"، و به تعبیر دیگر "تیغ و طلا و تسبیح" همیشه در کنار هم بوده و یک مقصد داشتهاند. این اصل معروف مارکس و به عبارت بهتر مثلّث معروف مارکس را که "دین و دولت و سرمایه" سه عامل همکار بر ضدّ خلقند و سه عامل از خود بیگانگی بشرند؛ به صد زبان پیاده کرد. منتهی به جای دین، روحانیّت را گذاشت. ... گروههای چهارگانه فوق با من به ... شدّت مبارزه می کنند. شایعه برایم می سازند، جعل و افترا می بندند ... "به گرداگرد خود چندان که بینم/ بَلا انگشتریّ و من نگینم" ... روی این حساب می بایست از نشر آثارش قبل از اصلاح و تجدیدنظر لااقل وسیله آقای «حکیمی» - که کتباً به او اجازه داده است- جلوگیری شود. ولی افرادی که تصمیم گرفتهاند او را مظهر "رُنسانس اسلامی" قرار دهند ... در شعاع وسیعی به تکثیر آثار او پرداختهاند. ... برای شناختن ماهیّت این شخص لازم است که حضرتعالی مجموعه مقالات او در «کیهان»، شخصاً مطالعه فرمایید. ... قسمت دوّم مقالاتی بود دربار? ملّیّت ایرانی ... و در حقیقت فلسفه ای بود برای ملّیّت ایرانی؛ و قطعاً تا کنون احدی، از ملّیّت ایرانی به این خوبی و مستند به یک فلسفه امروز پسند دفاع نکرده است. شایسته است نام آنرا «فلسفه رستاخیز» بگذاریم. خلاصه ... این بود که ملاک ملّیّت، خون و نژاد که امروز محکوم است نیست؛ ملاک ملّیّت، "فرهنگ" است. و فرهنگ به حکم اینکه زاده تاریخ است نه چیز دیگر، در ملّتهای مختلف، مختلف است. فرهنگ هر قوم روح آن قوم و شخصیّت اجتماعی آنها را می سازد. خود و «منِ» واقعی هر قوم، "فرهنگ" آن قوم است. هر قوم که فرهنگ مستمرّ نداشته نابود شده است. ما ایرانیان فرهنگ دو هزار و پانصد ساله داریم که ملاک شخصیّت وجودی ما و «منِ» واقعی ما و خویشتن اصلی ماست. در طول تاریخ حوادثی پیش آمد که خواست ما را از خودِ واقعی ما بیگانه کند، ولی ما هر نوبت به خود آمدیم و به خود واقعی خود بازگشتیم. آن سه جریان عبارت بود از «حمله اسکندر»، «حمله عرب»، «حمله مغول». در این میان بیش از همه درباره «حمله عرب« بحث کرده و نهضت "شعوبی گری" را تقدیس کرده است. آنگاه گفته: اسلام برای ما "ایدئولوژی" است و نه "فرهنگ". اسلام نیامده که فرهنگ ما را عوض کند و فرهنگ واحدی به وجود آورد، بلکه تعدّد فرهنگ ها را به رسمیّت می شناسد. همانطوریکه تعدّد نژادی را یک واقعیّت میداند. ... ادّعا کرده "ایدئولوژی" ما روی "فرهنگ" ما اثر گذاشته و فرهنگ ما روی "ایدئولوژی" ما؛ لهذا "ایرانیّت" ما "ایرانیّت اسلامی" شده است و "اسلام" ما "اسلام ایرانی" شده است. با این بیان عملاً و ضمناً- نه صریحاً- فرهنگ واحد به نام "فرهنگ اسلامی" را انکار کرده است؛ و صریحاً شخصیّت هائی نظیر «بوعلیّ» و «ابوریحان» و «خواجه نصیرالدّین» و «ملاّصدرا» را وابسته به فرهنگ ایرانی دانسته است. یعنی "فرهنگ" اینها ادامه ”فرهنگ ایرانی" است. ...». لذا در آخر باید گفت منزلت چنین فرماندهان عقیدتی و پاسداران مرزهای مبانی اسلامی بیش از آن است که عدّه ای در هر جا به هر نامی و بهانه ای آن را به بهانه سیاسی کاری لَگدمال کنند.
در پایان باید گفت همه جریانات اصولگرایی چه بدانند و چه ندانند مدیون تئوری پردازی ها و تبیین و مرزبندیهای دقیق استاد در سالهای اخیر هستند و طبعاً همه جریانات اصولگرا چه کسانی که مصداق مورد تأیید ایشان را اصلح میدانند و چه آنها که به هر دلیلی بر اصلحیت فرد دیگری نظر دارند و در هر فضایی تنفس می کنند باید ملتفت باشند که سلامت فکری جریان اصولگرایی و نلغزیدن آن به دامهای فتنه و انحراف مدیون پایمردی و پایداری این مرد بزرگ است.
رهبر معظم انقلاب با اشاره به موج تخریب ها علیه آیت الله مصباح: با شهید مطهری هم همین طور برخورد کردند و چه ناسزاها که نگفتند!
بدون تردید در طول مدت رهبری بابرکت حضرت آیت الله خامنه ای هیچ شخصیتی همچون علامه محمد تقی مصباح یزدی مورد تمجید و تایید رهبر انقلاب قرار نگرفته است.دقت و تامل در جنس تعابیر معظم له در مورد آیت الله مصباح نشان میدهد ایشان جایگاه یگانه ای برای آیت الله مصباح در فضای فکری و سیاسی کشور قائل هستند. مقام معظم رهبری تاکنون بارها و بارها در تجلیل از شخصیت آیت الله مصباح سخنانی را بیان داشتهاند.بازخوانی مطلب زیر عنایت ویژه آقا به فیلسوف بصیر انقلاب را ثابت میکند:
برای دعوت از آقای مصباح اصرار کنید!
رهبر انقلاب در مورخ 9 بهمن 1370 در حکم انتصاب آیت الله مصباح به عضویت شورای عالی مجمع جهانی اهل بیت (ع) ایشان را در شمار برجستگان رجال علمی و چهرههای برجسته ی عالم تشیع نام می برند. همچنین پس از راهاندازی رادیو معارف صدای جمهوری اسلامی، در اولین دیدار اعضای این گروه با معظم له، درخصوص استفاده ی رادیو معارف از شخصیتهای برجسته ی دینی در برنامههای خود، درخصوص شخصیت علمی آیت الله مصباح می فرمایند: «از لحاظ معارف عقلانی و فلسفی اسلامی، ما امروز چه کسی را داریم؟ مثلاً آقای مصباح و آقای جوادی آملی را در قم داریم آنچه شما ارایه میدهید، باید از سطح اینها کمتر نباشد.» در ادامه ی این دیدار، مقام معظم رهبری با اشاره به فضل و دانش آیت الله مصباح، لزوم مشاوره با ایشان را لازم می شمارند و حتی بر استفاده از شاگردان ایشان نیز تاکید می ورزند: «شما باید یک گروه مشاوره ی محتوایی از مناسب ترین شخصیتهایی که امروز می توانید پیدا کنید، داشته باشید مثلاً از آقای مصباح دعوت کنید و اصرار هم بکنید یا مثلاً از شاگردان آقای مصباح دعوت کنید خوشبختانه یکی از موفقیتهای آقای مصباح یزدی در قم، این است که ایشان برخلاف خیلی از فضلای ما که فضلشان در خودشان منحصر مانده، فضلش در شاگردان خوب سرریز شده.»
برکت ماندگار حوزه علمیه
رهبر معظم انقلاب اسلامی همچنین در هفتم مهر 1374 در حکم انتصاب حضرت آیت الله مصباح یزدی به ریاست موسسه ی امام خمینی (ره) چنین می نگارند: «اکنون که بحمدالله موسسه ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی – اعلی الله مقامه – در سایه ی تلاش پیگیر و موفق جنابعالی رسمیت یافته و به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی رسیده است، جنابعالی را که از برکات ماندگار حوزه ی علمیه ی قم و از چهرههای موصوف و معروف به علم و عمل و جد و ابتکار می باشید به ریاست و مدیریت این موسسه منصوب می کنم ... با توجه به احاطه و نکته دانی آن جناب، خود را از توصیه به کارهای بایسته بی نیاز میدانم و شما و همه ی همکاران هوشمند و دلسوزتان را به لطف و هدایت و فضل مستمر پروردگار متعال می سپارم.» (ر.ک. اندیشه ی ماندگار، ص 211).
علامه طباطبایی و شهید مطهری زمان
«بنده نزدیک به چهل سال است که جناب آقای مصباح را می شناسم و به ایشان به عنوان یک فقیه، فیلسوف، متفکر و صاحبنظر در مسائل اساسی اسلام ارادت قلبی دارم اگر خداوند متعال به نسل کنونی ما این توفیق را نداد که از شخصیتهایی مانند علامه طباطبایی و شهید مطهری استفاده کند، اما به لطف خدا این شخصیت عزیز و عظیم القدر، خلاء آن عزیزان را در زمان ما پر می کند.» (روزنامه ی جوان، 14 شهریور 78، صص1-2)
صاحب حرف رسا و نافذ، منطق قوی و مستحکم
مقام معظم رهبری در جمع دانشجویان شرکت کننده در طرح ولایت در سال 1379 فرمودند: «این هجومهای تبلیغاتی را که به شخصیتهای برجسته، به انسانهای والا و با اخلاق برجسته می کنند، اینها همه اش نشان دهنده ی اهداف و نیات دشمن است. یک نفر مثل جناب آقای مصباح که حقیقتاً این شخصیت عزیز، جزو شخصیتهایی است که همه ی دلسوزان اسلام و معارف اسلامی از اعماق دل بایستی قدردان و سپاسگزار این مرد عزیز باشند، مورد هجوم تبلیغاتی قرار می گیرند ... حرف رسا و نافذ، منطق قوی و مستحکم هر جایی که باشد، آنجا را دشمن زود تشخیص میدهد، چون حسابگر است دشمن آنجا را خوب می شناسد و به مقابله اش می آید با مرحوم شهید مطهری هم همین جوری برخورد کردند امروز شهید مطهری در دنیا نیست البته امروز هم بعضی ها هم شهید مطهری را رها نمی کنند حتی امروز هم به او تهاجم می کنند لکن آن روزی که زنده بود، آن کسانی که بودند و دیدهاند، میدانند که با آن شهید عزیز چه کردند؛ چه اهانت ها، چه ناشایست ها و ناسزاها که به آن چهره مطهر و منور زده شد...» (مجله ی اشراق اندیشه، ش اول، هفته نامه ی پرتو سخن، 2 آذر 79.)
مطالب کتاب شما خیلی مفید و ضروری بود
مقام معظم رهبری همچنین، با اشاره به کتاب «آذرخشی دیگر از آسمان کربلا» که حاوی مجموعه سخنرانیهای آیت الله مصباح در سال 1379 است، فرمودند: «بنده این کتاب مربوط به عاشورا تقریباً همه اش را خواندم مطالبی است لازم، نمیشود گفت مفید، بالاتر از مفید (است). مطالب ضروری و لازم است از آن مطالبی هم هست که مخاطب را عصبانی می کند یک وقتی یک مطلبی است که حالا (چندان اثری از این جهت ندارد) یک وقت هم یک مطلبی است که حقیقتاً عصبانی می شوند و برمی خیزند، این کتاب از این نوع بود این طور بازکردن قضایای عاشورا، به روز کردن این قضایا خیلی مفید است. در این 7-8 جلسه، بعضی از مطالب مطالبی است که غیر از شما شاید کس دیگری نتواند، حداقل این طور نمی تواند، اصلش را هم حل کنیم لااقل این است که به این خوبی نمی تواند (از عهده ی بحث برآید)
بسیار متشکریم از خدای متعال به خاطر شما
حضرت آیت الله خامنه ای در تاریخ 6 تیر 1379 نیز به منزل آیت الله مصباح یزدی در قم رفته و دقایقی را در جمع ایشان و خانواده ی مکرمشان حضور یافتند از جمله مطالبی که در این جلسه مطرح شد، این بود که مقام معظم رهبری خطاب به ایشان فرمودند: «روزنامه ی کیهان یک مقاله ی زیبا خطاب به شما نوشته – البته اسم نیاورده، ولی مخاطبش شما هستید درست همان چیزی که آدم در دلش هست، همان را درباره ی شما مطرح کرده. حتماً بگیرید و بخوانید (ر.ک: روزنامه ی کیهان، 4 تیر 1379) این یک روشنفکر مسلمان است، یک جوان روشنفکر مسلمان است، یک مسطوره ای است، یک نمونه ای است از کسانی که درباره ی جنابعالی و کار بزرگی که امروز شما انجام میدهید، احساسشان و درکشان این است ... به هر حال، ما از خدا بسیار سپاسگزاریم به خاطر توفیقاتی که به شما داده، بسیار متشکریم از خدای متعال به خاطر شما.» مقام معظم رهبری در این دیدار در رابطه با امتیازات روش استاد در ارایه ی مطالب و سخنان خویش فرمودند: «این پرداخت منطقی که شما دارید، مبارک است رنگ کاربردی، تحقیقات کاربردی، رنگ روز، رنگ نیاز زمان، اینکه انسان هم دچار تکرار و حرفهای گفته شده و سست نشود، حرف منطقی و قوی بزند و هم مته ای از آن نیازهای روز و مسائل رایج سیاسی و غیرسیاسی و فرهنگی – سیاسی در آن وجود داشته باشد، این خیلی خوب است، پرداخت خوبی است این جور سیاحت مطلب خودش یک هنر است.»
کلمات کلیدی :