زاکانی: هاشمی گفت؛ موسوی همه حرفهایش را به شما نزده است
نوشته شده به وسیله ی رضا در تاریخ 91/10/16::
*ابتدا از کمیته ویژه مجلس برای رسیدگی به قضیه کوی دانشگاه که در 25 خرداد تشکیل شد، شروع میکنیم. در حکم هم ظاهراً اشاره شده بود که صرفا همین قضیه کوی پیگیری شود، ولی ظاهراً به کارهای دیگر هم گسترش پیدا کرد.
کمیته فقط ناظر به قضیه کوی دانشگاه نبود. البته حادثه اسفبار و تلخ کوی دانشگاه در شب 25 خرداد اتفاق افتاد، صبح فردا به آنجا رفتیم. آقای نادران رفته بودند، صبحش من رفتم و بعد آقای جلالی و آقای ابوترابی آمدند.
*بعد از تشکیل کمیته؟
نه، کمیته هنوز تشکیل نشده بود. صبح که رفتیم، حادثه تلخی را دیدیم و بعد متوجه شدیم که تعدادی از دانشجوها را هم دستگیر کرده و بردهاند. تا نماز ظهر آنجا بودیم، با دانشجوها صحبت کردیم و خوابگاهها را هم دیدیم. بعد هم من به فرمانده ناجا و معاون اطلاعات ناجا زنگ زدم. همانجا هم به ذهنم رسید مهمترین کار، آزاد کردن سریع دانشجویانی است که دستگیر شدهاند، لذا در آنجا از دوستان خداحافظی کردم و به پلیس امنیت رفتم. در راه بودم که زنگ زدند و گفتند آقای لاریجانی خواستهاند جلسهای داشته باشیم و این موضوع را پیگیری کنیم.
ما به خیابان پاستور دفتر شهید مطهری رفتیم. مرکزی در آنجا هست که پیرامون آثار شهید مطهری برنامهریزی میکنند. غیر از ما چهار نفر یعنی آقای نادران، آقای ابوترابی، آقای جلالی و بنده، آقای عباسپور و آقای کاتوزیان را هم آقای لاریجانی دعوت کرده بودند و کار را هم مسئول دفتر آقای لاریجانی دنبال میکردند.
*چه کاری را؟ دعوت و برگزاری جلسه؟
بله. جمعبندی این بود که قضیه را پیگیری و با نامزدهای انتخاباتی که شکست خوردهاند، صحبت کنیم و ببینیم اعتراضشان سر چیست؟ بحث جلسه فراتر از قضیه کوی دانشگاه بود. البته شرایطی هم که اتفاق افتاد این بود که در همانجا هم بحثی بین خود ما پیش آمد و بعضی از آقایان انگار از راهپیمایی روز 25 خرداد خوشحال بودند.
*بعضی از افراد آن جلسه؟
اعضای آن جلسه خیر، عدهای از افرادی که آنجا بودند. من همانجا بحث کردم. مثلاً در حکم اعضای کمیته، تعبیر تبریک انتخابات به مردم را حذف کرده بودند.
*آقای لاریجانی حذف کرده بود؟
خیر، البته من اعتراض کردم و بعد در اصل حکم، تبریک را آوردند. من همانجا از دیگران جدا شدم و سریع رفتم بازداشتگاه و فقط قرارهای اولیهمان را گذاشتیم که پیش آقای موسوی برویم و از ایشان شروع کنیم، چون معترض اصلی آقای موسوی بود.
*اوین؟
نه، بازداشتگاههای ناجا. رفتم و تا شب رئیس دانشگاه تهران و معاونت اطلاعات ناجا هم تشریف آوردند و سه چهار تا اتوبوس گرفتیم و حدود 137 نفر آزاد شدند.
*همان شب؟
بله، همه آنها مال کوی نبودند و غیر از کوی هم بودند. در آنجا با دوستان صحبت کردیم و با همکاری دادستانی و ناجا آنها شبانه آزاد شدند و جلوی کوی از اتوبوسها پیاده شدند و به اتاقهایشان رفتند. چون تفاهم کرده بودیم که کار دنبال شود، در ادامه نیزفردا بعدازظهر پیش آقای موسوی رفتیم.
*راحت وقت دادند؟
بله، فضا هم فضای آرام و دوستانهای بود.
*قبل از اینکه وارد بحث کمیته شوید، سؤالی را بپرسم. ترکیب اعضا جزو اختیارات رئیس مجلس بود؟
بله.
*منعی که نداشت؟
خیر، اما بعداً هم که محل اشکال واقع شد و برخی نمایندگان اعتراض داشتند ترکیب افراد، به رأی جمع هم گذاشته شد که با رأی بالایی مجلس این افراد را تأیید کردند.
*یعنی در مجلس هم رأیگیری کردند.
آن موقع نه، یک هفته بعد. به هر حال، رفتیم پیش آقای موسوی و حدود یک ساعت و نیم جلسه داشتیم. فضا هم خیلی صمیمی بود، از باب اینکه ما واقعاً میخواستیم بفهمیم مشکل کجاست که ایشان اعتراض دارد. همانجا هم یکی از دوستان صحبت کرد و به مزاح به آقای موسوی گفت: «دو نفر از اینها قطعاً به شما رأی ندادهاند» و اسم بنده و آقای نادران را برد. دو نفر دیگر را نام برد و گفت: «این دو نفر برای شما ستاد زده و کار کردهاند» و اسم دو نفر دیگر را گفت که رأیشان معلوم نیست. البته همه اینها را به مزاح گفت. لذا گفت: «شما هرچه میخواهید بگویید، چون در جمع ما کسانی هستند که اساساً برای شما کار کردهاند و فکر نکنید که تفکر جمع یکطرفه و یکپارچه است». صحبتهای خودم یادم هست که به ایشان گفتم: «خاطرات خوش دهه 60 و شرایط آن دوران در ذهنمان هست و شما را هم به عنوان نخستوزیری که در آن دوره بودید میشناسیم. ما شما را مناسب ریاست جمهوری نمیدانستیم لذا تمام تلاشمان را کردیم فرد دیگری رأی بیاورد، اما دشمن شما نیستیم. با این حال امروز که پیش شما آمدهایم، اگر دلیلی دارید برای اینکه تقلب شده است یا دلیل اعتراضتان را بگویید، ما دنبال میکنیم که اگر مشکلی بود، رفع کنیم.»
یک ساعت و نیم آنجا بودیم و ایشان یک اعتراض داشت و میگفت: «چرا رسانههای مرا محدود کردهاند؟» نکته دیگر در پاسخ به سؤال ما در ارتباط دلایل اعتراض ایشان این بود که میگفتند«اگر من کوتاه بیایم، این 13 میلیون از من عبور میکنند» و این نکتهای بود که روی آن تأکید داشت.
*یعنی میگفت من اعتراضات را مدیریت میکنم؟
بله، یعنی کار را مدیریت کنم و این 13 میلیون را برای خودم نگه دارم، ولی هیچ دلیلی - حتی یک دلیل کوچک هم- برای تقلب و اعتراضش نداشت.
*بحثش ابطال انتخابات بود؟
نکتهای را که ایشان بیان میکرد این بود که انتخابات را قبول نداشت، اما با این حال در جلسه ما چیزی را ظهور و بروز نداد. هر چه بود ماحصل جلسه این بود که در جلسه بعدیای که با ایشان میگذاریم، میتوانیم به تفاهم جدی برسیم، از باب اینکه اگر اعتراضی دارد، دلایلش را به ما بگوید و اگر اعتراضی هم ندارد، به قانون تمکین کند. خداحافظی که کردیم، خدمت ایشان گفتیم انشاءالله جلسه بعد خدمتشان میرسیم و صحبت میکنیم. ایشان هم نه نگفت و با خوبی از هم جدا شدیم.
جلسه بعدی در روز چهارشنبه، یعنی یک روز بعد، با آقای هاشمی بود.
*چرا با آقای هاشمی دیدار کردید؟
درخواست ما این بود که آقای هاشمی از ظرفیتهایی که دارند استفاده نمایند و بهنوعی کسانی را که دارند قاعده انتخابات را به هم میزنند، مجاب کنند. علاوه بر اینکه مطلع شویم که آنچه اینها دنبال میکنند، واقعاً چیست و حتی اگر آقای هاشمی هم نکتهای دارد، نکته ایشان را هم بشنویم.
ایشان از قضیه مناظرهها بهشدت ناراحت بود. بحث ما هم این بود که چرا قبل از انتخابات، در روز چهارشنبه آن نامه را دادید؟ ایشان میگفت: «نامه را ابتدا خدمت مقام معظم رهبری دادم و دو ساعت بعد هم نامه منتشر کردم » و البته از کار خودشان دفاع میکردند. ما نسبت به محتوای نامه و نحوه نگارش آن انتقاد داشتیم. میگفت: «مقام معظم رهبری به من فرمودند کهای کاش آن نامه را منتشر نمیکردید»، ولی نکتهای که بود از مطالب مطرح شده در مناظرهها بسیار ناراحت بودند و میگفتند آقا فرمودند من قضیه مناظرهها را جبران میکنم.
نکته جدیای که وجود داشت و به نظرم یک حقیقت تلخ تاریخی است، این بود که وقتی آقای ابوترابی توضیح داد که نوع برخورد آقای موسوی بهگونهای بود که منجر شد به زمینهای برای تشکیل جلسه بعدی که ما برویم و حرفهای ایشان را بشنویم و این زمینه مثبت را بیان کرد، آقای هاشمی گفت: «آقای موسوی همه حرفهایش را با شما نزده است» و بیان کرد که شنبه صبح، یعنی روز 23 خرداد، آقای خاتمی به من زنگ زد و گفت: «ما میخواهیم با آقای سیدحسن خمینی و آقای مهندس موسوی پیش شما بیاییم». من گفتم: «مجمع دارم و باید به آنجا بروم و شما ظهر بیایید» و ظهر برای ناهار به دفتر من آمدند، یعنی 23 خرداد که هنوز آرا در حال شمارش است و فردای بعد از روزی که آقای موسوی ساعت 11 شب اعلام کرده که پیروز انتخابات است. ایشان گفت: «آقای موسوی به چیزی کمتر از ابطال راضی نبود». یعنی ظهر روز شنبه! و نکته دوم اینکه راههای قانونی را هم قبول ندارد و لذا باید گشت و مسیر دیگری را پیدا کرد.
*مگر آقای موسوی بحث ابطال انتخابات را در جلسه با شما مطرح نکرد؟
گفت، ولی با این صراحت و قاطعیت نگفت. بعد هم روز شنبه ظهر که هنوز آرا دارد شمارش میشود، هیچوقت ما چنین برداشتی از صحبتهای ایشان نداشتیم و حتی امیدوار بودیم که در جلسه بعد اگر اشکالی هست بگوید و اگر هم نیست از قانون تمکین کند. آقای هاشمی رفسنجانی گفتند اینها ظهر آمدند و چنین صحبتی را کردند و لذا به چیزی کمتر از ابطال قانع نیستند و مسیرهای قانونی را هم قبول ندارند.
آقای هاشمی ضمناً بیان کردند که شائبه تقلب به شکل جدی وجود دارد، وی به گفته آقای ریشهری استناد کردند که ایشان خودش به ایشان گفته بود که یکی از افراد شهرری که پدرش در کهک قم مینشینند، رفته بود به پدرش سر بزند و در آنجا در روز جمعه پانزدهم خرداد، یعنی یک هفته قبل از انتخابات، میرود و میبیند پدرش نیست و وقتی پدرش برمیگردد میبیند سرانگشت ایشان جوهر استامپ دارد. سؤال کرده و پدرش گفته بود رفتم به آقای احمدینژاد رأی بدهم و 50 هزار تومان هم پول گرفتهام. ایشان میگفت: «آقای ریشهری این را گفته بود». نکته دوم این بود که میگفت: «آقای رضایی میگویند حدود 8 میلیون این آرا، «آب» است، یعنی آب توی آن بستهاند و عدد رأی پایینتر است». پرسیدیم: «خود ایشان گفتهاند؟» گفتند: «بله»، پرسیدیم: «استدلالشان چیست؟» به استدلالشان نپرداختند.
وقتی بلند شدیم بیاییم، ایشان نکتهای را بیان داشتند و آن این بود که من برای انقلاب خیلی دلنگرانم و بعد نکتهای را در باره حضرت آقا بیان کردند و گفتند کار خیلی سخت است و امروز دیگر روحانیت جزو گروههای مرجع نیست، بلکه جوانها هستند که دارند در این مسیر کار را تعیین میکنند، لذا باید بگردیم مسیری را پیدا کنیم که اینها مجاب شوند، اما اینکه چه مسیری باشد، به آنها پرداخته نشد، اما آن چیزی که تلویحاً ذکر میشد، تشکیل چیزی فراتر از قانون و یک راه فراقانونی بود، اما خود ایشان نکتهای را ذکر کرد که خیلی جالب بود. ایشان گفت: «با شناختی که از مقام معظم رهبری دارم، ایشان این کشتی را از این حادثه هم سالم بیرون خواهد برد و من مطمئنم این اتفاق میافتد». ما از آقای هاشمی خواستیم به صحنه بیاید و کاری کند. گفت: «دارم دنبال میکنم» و مترصد این بود که با این شرایط بد، قضیه چگونه دنبال میشود؟
همان روز پیش آقای رضایی رفتیم. آقای نادران، آقای جلالی، آقای ابوترابی و بنده و آقای دانشجعفری - که مسئول ستاد آقای رضایی بود- هم حضور داشتند. ایشان گلایه کردند و گفتیم به این گلایهها رسیدگی خواهیم کرد، اما پرسش اول ما این است که شما که گفتهاید 7 یا 8 میلیون رأی نادرست است، با چه استدلال این را بیان کردید؟ آقای رضایی پاسخ داد: «چون حوزههای انتخابیه مصرف تعرفهشان را به ستاد مرکزی انتخابات اعلام میکردند، تا ساعت پنج بعدازظهر روز بیست و دوم میزان مصرف تعرفه 17 میلیون اعلام شده بود و از ساعت پنج بعدازظهر تا ده شب را ضربدر دقیقه و 60 ثانیه میکردند و میانگین افراد را هم بیان میداشتند و میگفتند امکان ندارد در آن فاصله 21 میلیون نفر دیگر رأی داده باشند». من پرسیدم، مگر ما رأیگیری الکترونیک داریم که هر کدام خورد، در مرکز شماره بیفتد. رأیگیری دستی است. ممکن است در جایی شش بسته تعرفه مصرف کرده باشد و اعلام نکنند و بعداً اعلام کنند، لذا این استدلال از اساس باطل است و بر چارچوب منطقی شکل نگرفته است. به نظرم خود ایشان هم مجاب شد.
*بعداً هم این ادعا را دیگر مطرح نکرد.
نه. نکته دوم ایشان هم این بود که میگفت: «دلایلی دارم» و ما هم بهشدت استقبال میکردیم که یکی از اینها پای کار بیاید و دلایلش را بگوید، ایشان در آن جلسه دلایلی را ذکر نکرد، اما خواهش ما این بود که حداقل شما بیا دلیل ارائه کن که ماحصل این پیگیریای که میکنیم واقعیتی که اتفاق افتاده و آن حقیقتی که مکتوم مانده است و بیدلیل اعتراض میکنند، مشخص شود و ایشان گفت این همکاری شروع شود. یادم هست با شورای نگهبان هم هماهنگ شده بود از این باب که شورای نگهبان میگفت هر یک از اینها به هر صندوقی که اعتراض داشتند، منعکس کنند و ما با حضور خودشان یا نمایندگانشان آن صندوق را بازشماری میکنیم، بلکه معلوم شود واقعیت چیست. من همانجا شماره تلفن آقای دانشجعفری را گرفتم که دنبال کنیم تا اینها بیایند و اطلاعاتشان را بدهند تا ما بررسی کنیم. از همانجا هم رفتیم منزل آقای کروبی که قرارمان آنجا بود. گفتند منزل نیامده و در دفتر کارش در نیاوران، بالای تجریش است که ما به آنجا رفتیم.
قبلاً در اخبار شنیده بودم که آقای کرباسچی که رئیس ستاد ایشان بود، خودش در دانشگاه امیرکبیر به آقای موسوی رأی داده بود. همیشه به خودم میگفتم که ایشان با چه رویی با آقای کروبی روبهرو میشود، ولی دیدم آنجاست! آقای کروبی اصرار داشت که ایشان هم به جلسه بیاید که نیامد و آقای کروبی و نماینده دو دوره قبل بجنورد آقای گرامی آنجا بودند. دو ساعتی خدمت آقای کروبی بودیم و باز اصرارمان این بود که دلیلی از ایشان بشنویم. ایشان از دو نظر اعتراض داشت. یکی اینکه میگفت: «دلم برای جمهوریت نظام میسوزد». بحث ما این بود که به چه دلیل دلت میسوزد و ایشان میگفت: «تقلب شده است». پرسیدیم: «چرا تقلب شده است؟» میگفتند: «من سری قبل 3، 4 میلیون رأی آوردم، ولی الان 300 هزار رأی آوردهام». گفتیم: «اینکه دلیل نشد! خب مردم رأی ندادهاند». میگفت: «نه! تقلب شده است». بعد میگفت: «دلم برای اسلامیت نظام هم میسوزد». پرسیدیم: «به چه دلیل؟» جواب داد: «در خیابان که میروم، مردم بد میگویند.»
*منظورشان بدگویی به روحانیت بود؟
بله، به روحانیت و نظام بد میگویند. گفتیم: «شما دارید در همین محیط خودتان میچرخید. در پایین شهر و حتی همینجاها از این خبرها نیست». غرض اینکه ایشان هم هیچ دلیل محکمی نداشت. حتی اصرار کردیم که هر جا را که فکر میکند تقلب شده است، دست بگذارد. ایشان میگفت: «مثلاً در خراسان شمالی در بجنورد 700 صندوق بوده و آرای من خیلی پایین است.». گفتیم: «روی هر صندوقی که دست بگذارید، این کار را میکنیم»، ولی هر چه اصرار کردیم قبول نکرد. آخر سر هم که از ایشان جدا شدیم هیچ دلیلی برای اعتراضشان ذکر نکردند. آن جلسه شاید تا ساعت 12 شب طول کشید.
ما هم با آقای موسوی، هم آقای رضایی و هم آقای کروبی دیدار داشتیم و حتی یک دلیل محکم نشنیدیم و یک خدشهای که بتوانیم آن را مبنای رسیدگی قرار بدهیم، مطرح نشد. روز یکشنبه سی و یکم خرداد مجدداً پیش آقای هاشمی رفتیم. آقای هاشمی از فرمایشهای آقا در نمازجمعه 29 خرداد خیلی خوشحال بودند و بعد هم از قضیه بازداشت چند ساعته دخترشان گله کردند. گفت: «دخترم برای تظاهرات نرفته بود و برای ساندویچ خوردن رفته بود» و از این حرفها، ولی در عین حال میگفت: «با او خوشرفتاری شده است» نهایتاً در جلسه بیانشان این بود که بیانیه خواهند داد.
*شما که گفتید صحنه را ترک نکن، گفت بیانیه میدهم.
بله، ولی نکتهای که گفت این بود که بیانیه من هم موضع خود من است و آن چیزی نیست که شما تلقی میکنید. حرف ما این بود که شما بیانیه بده و موضع خودت را بگو، اما در واقع کمک کن این غائلهای را که هیچ دلیلی برایش وجود ندارد جمع کن. غائلهای که دارد این سرمایه بزرگ کشور را به باد و این انتخابات با این حضور گسترده مردم را تحتالشعاع قرار میدهد. ایشان گفت: «من بیانیه میدهم و موضع خودم را اعلام میکنم» که متأسفانه هیچوقت این بیانیه داده نشد.
ما از اینها جدا شدیم و این کل جریانی بود که پیش آمد.
*چرا جلسه دوم با آقای موسوی تشکیل نشد؟ از جانب شما پیگیری نشد یا از طرف آنها استقبال نشد؟
اصلاً دیدار دوم اتفاق نیفتاد. خود ما هم بهشدت درگیر حادثه کوی دانشگاه شدیم. برای این حادثه چند کمیته تشکیل شد. یکی کمیته مجلس بود که بنده عضو آن بودم و همراه با آقای نادران و آقای ابوترابی قضیه کوی دانشگاه را پیگیری میکردیم که این هم خودش داستانی دارد که دنبال شد و نهایتاً به. . .
*مختصری از این قضیه را هم بگویید.
هیئت رئیسه دانشگاه، اساتید و دانشجویان با نمایندگان مجلس کمیتهای را تشکیل دادند که چند زیرمجموعه برای تعیین خسارت، بازسازی، آزادی دانشجویان و. . . داشت تا حوادث تلخ نظیر آن دیگر تکرار نشود و ما در جلسات آنجا شرکت میکردیم. آقای کاتوزیان و دوستانشان برای کوی سبحان منصوب شدند. کار ما بیشتر در کوی دانشگاه بود و قضیه آن را برای مدتها دنبال میکردیم، چون مسئول پیگیری آزادی دانشجویان بودم و عمده آنها آزاد شدند.
*شما در برنامههایتان (برنامههای کمیته) بازدید از زندان هم داشتید؟
منظورتان کهریزک است؟
*نه، زندان اوین.
نه، بنده از آنجا بازدید نکردم، ولی خانم الهیان و بقیه رفتند.
*خارج از چارچوب کمیته؟
بله.
*به عنوان نماینده؟
نه، به عنوان کمیسیون امنیت ملی که بعد از ما کاری را شروع کردند. بعد چند نفری کمیتهای را شکل دادند و شروع کردند که صحبتهای اینها را بشنوند. آقای کروبی اتهام بزرگی را به نظام زد و مسئله تجاوز و چیزهایی از این دست را مطرح کرد و خود کمیسیون امنیت این مسائل را بررسی کرد.
*کمیته شما به بررسی ادعای آقای کروبی ورود نکرد؟
خیر، کمیسیون امنیت کمیته دیگری تشکیل داد و این همان کمیتهای بود که آقای سروری عضو آن بودند. البته من موضوع را بررسی و سؤال کردم و ادعای آقای کروبی کذب محض بودن این موضوع توسط کسانی که در موردشان ادعا شده بود و آنها را خواسته بودند، محرز شد. بعداً سر قضیه کهریزک هم کمیتهای بین قوهای توسط شورای امنیت ملی تشکیل شد که در آن کمیته آقای سروری و دهقان عضویت داشتند. رفتند و قضیه کهریزک را بررسی کردند و به زندان اوین هم رفتند و صحبت کردند.
*ادعایی را که آقای ریشهری مطرح کرده بود، پیگیری کردید؟
آقای اژهای دادستان کل کشور، به عنوان وزیر وقت اطلاعات موضوع خرید رأی و مورد مشخص آقای ریشهری را بررسی کرد و در جلسه تشخیص مصلحت نظام به آقای هاشمی بیان کردند که نکتهای را که شما از قول آقای ریشهری گفتید بررسی کردیم، کذب بود. حرف بسیار پیشپاافتادهای بود، با وجود این، بررسی کردند و مشخص شد که کذب است. وقتی مسئله مطرح میشود، آقای ریشهری اعتراض میکند که من چنین حرفی را به این شکل نزدهام.
*در بررسیهایی که کمیته داشت، آقای کاتوزیان شخصاً مواردی را پیگیری میکردند. آیا اینها ربطی به کمیته داشت، مثل دفن دستهجمعی کشتهشدهها در بهشتزهرا یا قضیه خانم پورآقایی. آیا ایشان به عنوان کمیته وارد این بحثها میشد یا به عنوان شخص؟
به عنوان شخص وارد میشد، چون کمیته تا آن روز دوام نداشت.
*یعنی مأموریت کمیته تمام شده بود؟
در روز دوم تیرماه آقای ابوترابی گزارشی را در صحن مجلس ارائه کردند که موجب ناراحتی بعضی از نمایندگان هم شد و حتی نگذاشته بودند که ایشان گزارشش را ادامه بدهد و مانع شده بودند. ایشان در آنجا به نکتهای اشاره کرده و گفته بود زاکانی این را گفته است. در آنجا آقای کوچکزاده هم به استناد صحبت بنده اعتراض کرده بود. همین که بنده به مجلس رسیدم دیدم دوستان اظهار ناراحتی میکنند. بیرون که بودم خانم الهیان زنگ زده بود، به مجلس هم که رسیدم آقای کریمی نماینده مشهد اظهار ناراحتی میکرد به این عنوان که قضیه چه بوده است. من رفتم دفتر آقای ابوترابی و گزارش را گرفتم و نگاه کردم و پیغام دادم که فرصتی بدهید تا من توضیح بدهم که موضوع چه بوده است. فرصت به من دادند و توضیحاتم حدود 25 دقیقهای طول کشید.
*جلسه علنی؟
بله، اول علنی بود و بعد غیرعلنیاش کردند و بنده قضیه کوی دانشگاه و دیدارهایی را که با چهار نفر از آقایان داشتیم توضیح دادم و واقعیت را گفتم و اشاره کردم که هیچ دلیل منطقی و محکمی ارائه نشد. نکتهای که روی آن تکیه کردم این بود که ما الان در جمع معترضان با یک اکثریت معترض و یک اقلیت آشوبگر روبهرو هستیم و معتقدیم که نظام موظف است پاسخ اقناعی به اکثریت معترض بدهد و اگر میگویند رأی ما کو؟ برایشان معلوم کند و آن اقلیت آشوبگر را هم موظف است سرکوب کند تا امنیت جامعه تأمین شود. این حرف را صراحتاً پشت تریبون گفتم. وقتی پایین آمدم، آقای کواکبیان اولین نفری بود که آمد و تشکر کرد و بعد هم آقایان رسایی و کوچکزاده آمدند و از گزارش بسیار راضی بودند. گفتم من واقعیتی را که دیدم منتقل کردم. عدهای بودند که قضیه کوی را قبل از ورود به آنجا متهم میکردند و عدهای هم بعد از ورود را متهم میکردند و نمیگفتند هم قبل و هم بعد از آن اشتباه بوده است چون در قضیه کوی 78 هم ما بودیم، عین همان شرایط تکرار شده بود.
کلمات کلیدی :