گزاره هایی ازیکی ازسران فکری گروه انحرافی(علی یعقوبی را بهتر بشن
نوشته شده به وسیله ی رضا در تاریخ 90/4/5::
اگرچه از مدت ها پیش بسیاری از شواهد و علائم انحراف و فساد اعتقادی، اقتصادی و سیاسی گروه انحرافی نفوذی در دولت هویدا بود و برخی رسانه ها در مورد آن با اسناد و مدارک بارها و بارها مطلب نوشتند، اما به هر حال در این روزها، این مسئله بیش از پیش برای افکار عمومی روشن شده و عمق آن نمایان تر شده است...
علی یعقوبی در حال سخنرانی
اگرچه از مدت ها پیش بسیاری از شواهد و علائم انحراف و فساد اعتقادی، اقتصادی و سیاسی گروه انحرافی نفوذی در دولت هویدا بود و برخی رسانه ها در مورد آن با اسناد و مدارک بارها و بارها مطلب نوشتند، اما به هر حال در این روزها، این مسئله بیش از پیش برای افکار عمومی روشن شده و عمق آن نمایان تر شده است.
به گزارش برای مقابله با هر پیچک انحرافی اما باید به ریشه های فکری آن در عرصه فرهنگی، علاوه بر مقابله سیاسی اهتمام داشت. در واقع گام نخست در درگیری، شناخت است، چه، مواجهه بی معرفت محکوم به شکست است. پس اگر افسران نرم جبهه انقلاب اسلامی، کمر به مواجهه با یکی از بزرگ ترین فتنه های تاریخ اسلام و انقلاب بسته اند، باید نیک بدانند با چه جریانی پنجه در پنجه شده اند.
بنابر این گزارش، یکی از تئوریسین های اصلی این «فتنه فرهنگی ـ سیاسی ـ اقتصادی»، آقای «علی یعقوبی» است، که با توجه به عدم سواد لازم برای غور در بحث های اعتقادی، کلامی و فقهی، محمل نشر افکار و اعتقادات التقاطی شده و متأسفانه در بدنه متدین جامعه نفوذ قابل توجهی کرده است. وی به گفته خود تحصیل در رشته پزشکی در دانشگاه شهید بهشتی را در میانه راه رها کرده است.
بر این اساس و برگرفته از سخنان وی تنها به نکاتی از مشرب فکری اشاره ای کوتاه می کنیم باشد که اهل تفکر تنها لحظاتی در آن اندیشیده و تأمل کنند:
ـــ ایشان در غالب سخنرانیهای خود ادعا میکند، مطالبی که میگوید، در تاریخ هزار و چهارصد ساله اسلام گفته نشده و این سخنان حتی برای علمای شیعه نیز تازگی داشته و آنان از آوردن مثل آن و یا تکمیل آن عاجز هستند.
ـــ با مردم سالاری بسیار مخالف است و آن را در مقابل خداسالاری و امام سالاری می داند. لازمه سخنانش، نفی مردم سالاری دینی نیز هست، زیرا هیچ نوع مردم سالاری را نمی پذیرد. مردم سالاری دینی را بیعت مردمی معنا کرده و انحراف از این تعبیر را انحراف از تشیع می داند و بر این باور است، جامعه را باید برای مهدی سالاری آماده کرد و نه مردم سالاری، وگرنه بویی از انتفاع از امام زمان(عج) نبرده ایم، ولی باز هم چندان راهکار اثباتی برای تحقق این آرمان در عرصه اجتماعی ارائه نمی کنند.
ـــ ایشان روحانیت را منحصر در فقه فردی دانسته و حجیت علما را تنها در حوزه ای محدود به رسمیت می شناسد، ولی برای تکمیل این نقص به هیچ وجه یقین مقننی ارائه نمی دهد و خود را مدار حق معرفی می کند. شاید این مقایسه خود با انبیا و ائمه، خطرناک ترین بخش انحراف ایشان باشد!
ـــ مجلس خبرگان رهبری را از اساس باطل و اعضای مجلس خبرگان را فاسق و بی دین دانسته و بر این باور است همه آنها باید توبه کنند، مگر اینکه رهبری تأیید کند. تناقض در این کلام خیلی روشن است. ایشان سراغ مرجعیت رفتن را نیز بدون اذن ولی فقیه باطل می داند. تصدی ولایت فقیه را نیز برای این منصب بدون اذن خاص امام زمان باطل می داند؛ یعنی معصیت کبیره است، ولی فقیه را قائم به امام زمان(عج) می داند، نه قائم به قرآن و حدیث.
ـــ معتقد است شیعه باید معجزه داشته باشد و شیعه ای که معجزه نداشته باشد، شیعه نیست.
ـــ می گوید جنگ های زمان ظهور از نوع تکنولوژی نیست و قوای خاصی به جن و انس داده می شود که درگیری از آن سنخ می شود. وی البته خیلی در باب این قوا توضیح نمی دهد.
12. راه مقابله با آمریکا را قوای مهدوی می داند، نه موشک شهاب و بمب اتم و در ادعایی بسیار خنده دار، باب انتفاع از این نعمات خاصه و قوای مهدوی را در حال حاضر تنها برای حضرت خضر و تا حدودی خودش مفتوح می داند. می گوید امام(ع) امضا کرده اند که غیر از ما دو نفر هر کس بهره مند از این نعمات است به رحمت خدا برود و رفته اند. تنها ما توان ولایت ملکوتی داریم و این را افشا می کنم تا دشمن ناامید شود و دوست امیدوار.
ـــ می گوید دعایی از جنس ملکوتی در جوار استجابت ولایی قرار دارد و نخست وزیر ترکیه بلنت اجویت که در جریان کوی دانشگاه 78 به رهبری اهانت کرد را همین گونه تنبیه کردم و دعایم بین دو تا سه روز مستجاب شد و زلزله آمد، زیرا من در ملکوت بودم و دعا کردم و این دعا حرکتی ایجاد کرد.
ـــ می گوید داعی ملکوتی فاعل امر است، زیرا با دعایش سیلی ملکوتی را به سمت ولایت حرکت می دهد و این ولایت است که جهت دهنده و تعیین کننده است. مرگ اسحاق رابین و انتفاضه دوم هم به فاعلیت من در ملکوت بود. ما از خدا خواستیم مردم فلسطین به گونه ای قیام کنند که هیچ کس توان درک آن را نداشته باشد و این قیام تا زمانی که ما بخواهیم ادامه داشته باشد. اینها شبیه کاری است که حضرت ابراهیم(ع) انجام می داد.
ـــ مدعی است این دعاها را در ملکوت تنها در اموری انجام می دهم که رضایت امام(ع) را به صورت نوری می بینم.
ـــ وی معتقد است هیچ فقیهی در میان شیعه وجود نداشته و کسی غیر از خودش جایگاه واقعی فقه را در نظام معارف اسلامی نمیداند. وی در موارد بسیاری صریحا به علمای شیعه حمله نموده و آنها را به قصور در فهم معارف دین متهم میکند. گاه نیز تحدی نموده و آنها را به مبارزه و محاجه میطلبد. یکی از اهداف خود را از ذکر این سخنان بیدار کردن علمای شیعه از خواب غفلت و نشان دادن راه به آنها معرفی میکند.
ـــ می گوید من از 313 نفر اصحاب حضرت نیستم و به من وعده شهادت در جنگ چهارم از جنگ های عظیم بین حق و باطل در آخر الزمان داده اند. دشمن خیال می کند من جزو آنهایم. برای همین، بیشتر ایام سال مشغول جنگ با دشمنان نامرئی مهدی(عج) هستم، هرچند در ظاهر و جنبه مادی از رهبر اطاعت می کنم.
ـــ می گوید وظیفه دارم اجازه ندهم کسی دارای قوای ملکوتی شود. تا زمانی که خدا بخواهد این مسأله باید انحصاری بماند. در باب نعمات خاصه و قوا بابش بر همه جز من بسته است.
ـــ می گوید من به مشهد که می روم، زیارت نمی خوانم. می روم در حرم می نشینم و می گویم «آخیش». معتقد است که اهلش می دانند، معنای این حرف چیست. این در حالی است که این گونه توسل و زیارت کاملا غیر از روش دستور داده شده از سوی اهل بیت و سیره سلف صالح است.
ـــ معتقد است باب ارتباط برزخی با امام زمان کاملا باز است و همان شبکه امام و نواب که در دوران غیبت صغری بر پا بود، اکنون به شکلی بسیار گسترده تر در عالم برزخ برقرار است. هرکس هر هفته می تواند از امام(ع) یا این نواب اجازه بگیرد. می گوید نزدیک صد نفر هستند که در برزخ اجازه صدور این ملاقات را دارند.
ـــ معتقد است مقوله ولایت فقیه، آیات قرآنی ندارد و آیات قرآنی مربوط به ولایت فقیه همان آیات مربوط به حکمت است.
ـــ معتقد است هم اکنون هیچ هادی نیست و به زودی در یکی از شهرهای بزرگ جهان واقعه ای عظیم رخ می دهد که هر کس بتواند آن را جمع کند، هادی، حکیم و ولی جامعه است. باید از هر حرفی که او در امور فردی و اجتماعی می زند، اطاعت کرد. البته اول خدا قوای لازمه را به آن شخص می دهد و بعد آن مطلب را به پا می کند.
ـــ مراد از «روات احادیث» را که حضرت مهدی(عج) مردم را در زمان حوادث واقعه به آنها رجوع داده، منحصر به زمان نایب خاص دوم و حداکثر زمان غیبت صغری دانسته و آن را شامل دوران غیبت کبری نمی داند.
ـــ از خودش بسیار تعریف و خود را با امیر المومنین(ع) مقایسه می کند که از خود تعریف می کرد. روشن است که قیاس مع الفارق است، ولی ایشان حقیقتا خود را در چنین سطحی می بیند.
ـــ ایشان روش خود را روش انبیا(ع) به ویژه حضرت ابراهیم(ع) می داند و مدعی می شود بر پایه تفکر صراط مستقیم به دنبال تحرک بخشی به مسلمانان به سوی ظهور بوده و از سوی حضرت زهرا(س) وظیفه دارد، زمینه را برای ظهور مهدی(عج) در دوران عمر کوتاهش فراهم کند. مدعی است خود نیز در این راه به شهادت خواهد رسید، چون از حضرت خواسته منفعتی در دوران ظهور نبرد.
ـــ ایشان معمولا از محکمات آیات و روایات گریزان است و به متشابهات متمسک می شود.
ـــ ایشان مدعی است که بصیرت ملکوتی دارد و می گوید در زندگی اش تنها در بین تمام علما و فقها یک پیرزن را دیده است که این دید ملکوتی را داشته است ولا غیر.
ـــ می گوید اصول دین در دوران غیبت تحریف شده. نباید اموری نظیر توحید، نبوت، امامت، عدل و معاد را اصول دین دانست، زیرا بر پایه قرآن، مهمترین اصل دین «حنیفیت» است.
با توجه به نکات فوق مشخص می شود که داشتن نظام فکری منسجم ولو التقاطی و ملغمه ای از حق و باطل از بزرگترین نقاط قوت اوست.
ای کاش، دیگر دوستان انقلاب نیز پیش از اینکه فتنه دیگری دامنگیر انقلاب شود، به مقابله با این جریان بپردازند که غفلت دوستان از ظرفیت این جریان جهت فتنه شدن، ضرورتا موجب غفلت دشمنان از برنامه ریزی جهت توطئه به پرچمداری سران این جریان انحرافی نخواهد شد، چرا که به تعبیر زیبای امیر المومنین(ع) «من نام لم ینم عنه»... .
کلمات کلیدی : سیاسی، فتنه، اقتصادی، انحرافی، گروه، علی یعقوبی، علائم، انحراف، فساد اعتقادی،، تئوریسین