سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پشت پرده سایت hashemirafsenjani.ir/پی گیری مفاسد سیاسی واقتصادی

پشت پرده سایت hashemirafsenjani.ir
اگر آن عمل رژیم پهلوی باعث سقوط‌ش شد آیا به زعم ایشان پی‌گیری مفاسد سیاسی و اقتصادی مهدی هاشمی هم باعث سقوط انقلاب اسلامی خواهد شد؟

 

محمد پورغلامی
 
1- چند روز پیش بر روی صفحه‌ی اصلی سایت رسمی آقای هاشمی تیترهایی به چشم می‌خورد که قابل تأمل است. این تیترها اگر چه تازگی ندارند و رویه‌ی 18 ماهه‌ی گذشته‌ی این سایت است ‌اما می‌تواند ما را در جهت شناخت هر چه بیشتر و بهتر ایشان و مجموعه‌ی وابسته‌ی به ایشان کمک کند.
در یکی از این تیترهای اصلی آن با عنوان «پیام نه مشابه احمدی نژاد به هاشمی و رهبری برای قانون!» که هنوز هم با مراجعه به این سایت می‌توانید ملاحظه کنید نویسنده سعی دارد تا با بیان این مطلب که فضای زبان و قلم از خرداد 88 به بعد به دو دیدگاه متفاوت از هم تقسیم شده که یک دیدگاه بر پایه نظر وحدت‌آفرین رهبر انقلاب استوار است و دیدگاه دیگر بر پایه‌ی بی اخلاقی و ایجاد فضای اتهام و برچسب‌زنی علیه دیگران توسط آقای احمدی‌نژاد، به مخاطب چنین القاء کند که احمدی‌نژاد کسی نیست جز یک عنصر ضد ولایت فقیه. و کذا کسی که به مبارزه‌ی علیه روحانیت برخاسته و می‌خواهد تیشه به ریشه‌ی روحانیت بزند و هدفی جز این ندارد. نویسنده‌ی متن در این‌باره چنین می‌نویسد: «دیدگاه دوم با تأسی از مشی آقای احمدی‌نژاد در مناظره‌ها از طرح هر نوع اتهام و تهمت اثبات نشده‌ای ابا نداشته و حجم وسیعی از این نوع اخبار و تحلیل‌ها را مرتب روانه‌ی میدان سیاسی کشور می‌کنند و جالب آن است که این آفت تفرقه‌زا را نیز به پای حفظ ولایت و نظام و تامین نظر ملت می‌گذارند. نکته‌ی جالب و قابل توجه در این میان آن است که آقای احمدی نژاد همان‌طور که از کنار درخواست جبران کردن اتهامات در قبل از انتخابات که در مواجه حضوری از زبان هاشمی در مراسم ارتحال امام (14 خرداد 88 ) شنید، گذشت و اجابت نکرد همین رویه را نیز نسبت به درخواست رهبر معظم انقلاب در نماز جمعه‌ی بعد از انتخابات ( 29خرداد 88 ) اعمال کرد! به نظر می‌آید این موضوع به همان میزانی که در مقابل رابطه‌ی بسیار عمیق، عاطفی و متقابل این دو یار دیرین انقلاب کوچک به نظر می‌آید ولی همچون آئینه‌ای می‌تواند پیش روی اذهان پرشمار منصف و وجدان بیدار به خوبی پاسخ این سوال مهم را عیان ‌کند که کدام زبان‌ها و قلم‌های نظام بیشتر بر مدار پیروی از نظر رهبر معظم انقلاب از هم پیشی می‌گیرند و کدامین آنها و با چه هدفی درخدمت به مشی رسانه‌ای آقای احمدی‌نژاد گوی سبقت از یکدیگر ربوده‌اند!»

2- سپس نویسنده‌ی متن طوری داستان را پیش برده که گویا همه‌ی ماجراها از همان شب مناظره‌ی انتخاباتی آقایان احمدی‌ن‍ژاد و موسوی شروع شده و پیش از این اصلا هیچ خبری نبوده و اتفاقی نیفتاده است. غافل از آن‌که احمدی‌نژاد در همان شب به این مسأله اشاره کرد که در طول مدت این چهار سال همه‌ی حرف‌ها و عمل‌های تخریبی این اشخاص را دیده و شنیده و تا به حال حرفی نزده‌ام.

3- در ادامه‌ی این متن، به بخشی از مصاحبه‌ی آقای هاشمی با ماهنامه‌ی مدیریت و ارتباطات نیز اشاره شده است. مصاحبه‌ای که در آن سعی شده تا به نوعی ماجرای نامه‌ی قبل از انتخابات آقای هاشمی به رهبر انقلاب را لاپوشانی کرده و بدین ترتیب عمل ایشان را امری درست و منطقی و در جهت تقویت منافع ملی جلوه دهد. آقای هاشمی در پاسخ به این سؤال مصاحبه کننده که «انگیزه‌ی شما از نگارش آن نامه‌ی سرگشاده به مقام معظم رهبری چه بود؟» جواب می‌دهد:

«دیدم کار بسیار زشتی انجام شد. همه می‌‌دانستند که نسبت به دیگر نامزدها بی‌طرف هستم. کاری نداشتم که مردم به چه کسی رأی می‌‌دهند. ولی همه می‌‌دانستند که روحیه‌ی کاری من با این شیوه‌ی اداره‌ی جامعه سازگار نیست. متأسفانه در مناظره، آقای احمدی‌نژاد حرف‌هایی را زده بود که غیر واقعی بود. تأسف بیشتر از این بود که همان حرف‌های دروغ را پایه‌ی تبلیغات خویش قرار دادند و در اجتماعات از آن‌ها سوءاستفاده می‌‌کردند.»

ادعای بی‌طرفی نسبت به نامزدها در حالی از سوی آقای هاشمی مطرح می‌شود که در یک جمله بعدتر، خود ایشان این ادعا را نفی کرده و می‌گویند «همه می‌‌دانستند که روحیه‌ی کاری من با این شیوه اداره‌ی جامعه سازگار نیست». و این یعنی این‌که حداقل ایشان بی‌طرف نیستند. و یا حداقل موافق احمدی‌نژاد نیستند. هر چند ایشان بارها در گفت‌وگوهای خود با برخی از رجال سیاسی هم به این موضوع اشاره کرده است. به عنوان مثال سیدحمید روحانی به نقل از آقای مسیح مهاجری، مدیر مسئول محترم روزنامه‌ی جمهوری اسلامی می‌گوید وقتی از آقای هاشمی پرسیده شد به نظر شما بهتر است چه کسی رئیس‌جمهور شود، ایشان جواب داد: «هر .....؟؟؟؟؟؟.... که می‌خواهد بشود، فقط احمدی‌نژاد نباشد».

از سویی دیگر ایشان آن‌چنان این جمله‌ی «همه می‌‌دانستند که روحیه‌ی کاری من با این شیوه‌ی اداره‌ی جامعه سازگار نیست» را با صلابت و قدرت می‌گویند که گویی در این مُلک هر کاری که می‌خواهد انجام شود باید قبل‌ش با ایشان مشورت شده و نظر مساعد ایشان برای اجرایی شدن آن صادر شود! انگار همه‌ی مسئولین و دولتمردان باید تحت زعامت ایشان باشند و از او فرمان بگیرند که چه بکنند و چه نکنند!

4- در ادامه‌ی پاسخ به سؤال فوق، ایشان چنین بیان می‌کنند:
«انتظار من و همه‌ی دلسوزان واقعی نظام این بود که رهبری عکس‌العمل نشان دهند. چون من تنها نبودم. در آن مناظره شما نوعی ستیز با روحانیت را مشاهده کردید که به بهانه‌ی مخالفت با اشخاص همه‌ی دستاوردهای انقلاب را حراج گذاشت و این‌گونه القا کرد که روحانیت در اداره جامعه کارایی ندارد. در سالگرد رحلت امام در مرقد به ایشان گفتم حرفهای ناقص گفته‌اند. ترجیح می دهم خودشان اصلاح کنند و گرنه ناچارم توضیح بدهم. چند روز هم صبر کردم و جوابی ندیدم. پس از آن نامه‌ای تهیه کردم. چون می‌‌بایست جواب آن حرف‌ها داده می‌‌شد. می‌‌گویند چرا قبل از انتخابات نامه را دادم. این سؤال دیگر سفسطه است. چون مگر ایشان هدفی غیر از انتخابات در طرح آن مباحث خلاف واقع داشت؟»

منظور آقای هاشمی از عبارت «همه‌ی دلسوزان واقعی نظام» چه کسانی بوده یا هستند؟ موسوی و کروبی و خاتمی؟ یا مهدی و محسن و فائزه هاشمی؟! اصلا کدام یک از مسئولین نظام این عمل آقای هاشمی را پسندیده و مورد تمجید قرار دادند؟ ایشان طوری مطلب را بیان می‌کنند که گویی دلسوز واقعی نظام تنها شخص ایشان است و فقط او است – و نه هیچ‌کس دیگر - که مصالح و منافع نظام را تشخیص می‌دهد! در ثانی در کجای آن مناظره و در سخنان احمدی‌نژاد ستیز با روحانیت مشاهده می‌شد؟ چه وقت آقای احمدی‌نژاد «همه‌ی دستاوردهای انقلاب را به حراج گذاشت» و چنین القا کرد «که روحانیت در اداره‌ی جامعه کارایی ندارد»؟

5- سپس در ادامه، مصاحبه‌کنند سؤال می‌پرسد که نظر رهبری درباره‌ی این نامه چه بود، که هاشمی جواب می‌دهد:
«ایشان گفتند: واقعاً هیچ ملاحظه‌ای روی نامه ندارم. ولی اگر جای شما بودم، بعد از انتخابات منتشر می‌‌کردم. گفتم: خواست خدا بود که شما تا قبل از انتشار نبینید، چون اگر می‌‌خواندید و به من می‌‌گفتید، منتشر نمی‌کردم و این مناسب نبود.»
از این جملات مشخص می‌شود که رهبر انقلاب با این کار آقای هاشمی در آن برهه از زمان مخالف بودند. و اصلا چه کسی است که متوجه عواقب و پیامدهای خطرناک سیاسی- اجتماعی ناشی از انتشار آن نامه، در آن شرایط و در آن روزها و لحظات حساس و سرنوشت‌ساز نشود؟ اگر هدف احمدی‌ن‍ژاد از بیان آن حرف‌ها در مناظره، به زعم آقای هاشمی بهره‌برداری انتخاباتی بود هدف خود ایشان از انتشار این نامه در آن موقعیت چه بود؟

6- در ادامه ایشان چنین می‌گویند:
«اگر بعد از انتخابات منتشر می‌‌کردم دو حالت داشت: اگر آقای احمدی‌نژاد شکست بخورد که درست نیست با ایشان درگیر شوم. چون اخلاقاً کار درستی نیست. اگر هم پیروز شود که اصلاً درست نیست با منتخب مردم درگیر شوم و جشن انتخابات را در کام مردم تلخ کنم.»
اگر واقعا آقای هاشمی به این سخنان خود پایبند هستند باید پرسید که چرا هنوز بعد از گذشت 18 ماه از تاریخ آن مناظره، آقای هاشمی و رسانه‌های وابسته‌ی به ایشان دائما بر طبل آن کوبیده و آن را وسیله‌ای در جهت مظلوم‌نمایی خود قرار داده‌اند؟ انتشار این مصاحبه‌ها و یا یادداشت‌هایی چون یادداشت اخیر ایشان در روز 19 دی به چه معنا و دلیل است؟ آیا این قبیل کارها به معنای سنگ‌اندازی در مقابل کارهای رئیس‌جمهور منتخب مردم و دولت قانونی این کشور نیست؟ آیا این چنین کارهایی کم از انتشار آن نامه با آن محتوا را دارد؟

7- درست دو روز پس از انتشار این خبر، همان‌طور که اشاره شد در 19 دی ماه و به مناسبت قیام مردم قم یادداشتی توسط ایشان بر روی سایت قرار می‌گیرد. با عنوان «رشیدی مطلق ها لباس دوستی نظام پوشیده اند!»
در این یادداشت ایشان سعی کرده‌اند که با ترسیم و شبیه‌سازی فضای انقلاب و دوران مبارزاتی آن زمان با فضای کنونی انقلاب اسلامی اهداف و مقاصد خود را دنبال کنند. هدف او از این یادداشت، نه تجلیل از مردم قم و مبارزات مردم ایران، که ستوه و ستایش و البته مظلوم‌نمایی خودشان است. این موضوع در جملات ذیل کاملا مشهود است:

«توهین و تهمت به کسانی که جایگاهی در قلوب مردم یک سرزمین یا پیروان یک آیین الهی دارند، شیوه‌ی همیشگی کسانی است که پایه‌های قدرت خویش را بر تارهای عنکبوتی بنا نهاده‌اند و شگفتا در تاریخ بسیار دیدیم و شنیدیم که حاکمان ناحق بسیاری، برای بقای خویش به این شیوه نخ‌نما تمسّک جستند و هر ‌بار نیز آفتاب حقیقت از پس ابر توهین و تهمت بردمید و اساس شب‌پرستان را درنوردید، اما اذناب جور به این میراث اجدادی خویش پایبندند.»

8- در ادامه ایشان به حادثه‌ی ترور «آقا مصطفی»، فرزند امام توسط عمّال رژیم و نیز مقاله‌ی «احمد رشید مطلق» در روزنامه اطلاعات در دی ماه 56 اشاره کرده و تأکید کرده‌اند که همان توهین و ترور شخصیتی و اتفاقات پس از آن باعث افزایش سرعت شتاب سقوط رژیم پهلوی شد:

«برای ترور فیزیکی نور چشم امام، حاج آقا مصطفی خمینی را در آبان ماه ???? نشانه گرفتند تا امام را از ادامه مبارزه مأیوس کنند. اما وقتی استواری امام را در تداوم مبارزه و صلابت مردم در حمایت از امام دیدند، در دی ماه همان سال سیاست ترور شخصیتی امام را در دستور کار خویش قرار دادند و مقاله‌ای سراسر توهین و تهمت به امام را در روزنامه اطلاعات منتشر کردند که به اعتراف دوست و دشمن، اتفاقات پس از آن، سقوط رژیم پهلوی را در سراشیبی تسریع نهاد.»

چرا آقای هاشمی بعد از اشاره به ماجرای توهین‌ها و تهمت‌ها (البته به زعم خود) به مسأله‌ی ترور آقا مصطفی و امام خمینی اشاره می‌کند؟ چرا از بین صدها ماجرایی که در جریان مبارزات انقلاب اسلامی اتفاق افتاد روی این مسأله دست می‌گذارند؟ آیا جز این است که ایشان سعی در شبیه‌سازی این ماجرا با ماجرای خود و فرزند فراری‌ش، یعنی مهدی هاشمی دارد؟ و به مخاطب چنین می‌خواهد بفهماند که اساس این موضوع هم کار ضد انقلابیون است و صرفا تهمت و دروغی بیش نیست؟ و این‌که اگر آن عمل رژیم پهلوی باعث سقوط‌ش شد آیا به زعم ایشان پی‌گیری مفاسد سیاسی و اقتصادی مهدی هاشمی هم باعث سقوط انقلاب اسلامی خواهد شد؟

9- ایشان این‌گونه ادامه می‌دهند:
«مردم همه شهرهای ایران، بخصوص مردم شهر قم که امام را با همه سوابق می‌شناختند، چون آتشفشانی به خروش آمدند و اگرچه در 19دی در خیابان‌های قم در خون خویش غلتیدند، اما گدازه‌های خشم و نفرت خویش را بر کاخ پوشالی و سست بنیاد پهلوی ریختند.»
جملات بالا را مقایسه کنید با همان نامه‌ی پیش از انتخابات ایشان به رهبر انقلاب:
«از جناب‌عالی با توجه به مقام و مسئولیت و شخصیتتان انتظار است برای حل این مشکل و برای رفع فتنه‌های خطرناک و خاموش کردن آتشی که هم اکنون دودش در فضا قابل مشاهده است، هرگونه که صلاح می‌دانید اقدام مؤثری بنمایید و مانع شعله‌ورتر شدن این آتش در جریان انتخابات و پس از آن شوید.
لذا در فرصت باقی‌مانده ضروری به نظر می‌رسد خواسته حق حضرت‌عالی و مردم در خصوص انجام انتخاباتی سالم و پرابهت و حداکثری تحقق یابد. کاری که می‌تواند عامل نجات کشور از خطر و باعث تحکیم وحدت ملی و اعتماد عمومی باشد و فتنه‌گران نتوانند با حدس و گمان نصّ پیامتان در مشهد و در مرقد امام راحل را با هوس خود تحریف کنند و با نادیده گرفتن قانون، بنزین بر آتش‌افروخته بریزند.»

10- در انتها ایشان یادداشت خود را چنین خاتمه می‌دهند:
«اینک 30 سال از پیروزی انقلاب اسلامی می‌گذرد و بقایای فکری دین‌زدایی و روحانیت‌ستیزی که در بهار هوشیاری مردم ایران، چون مارهای افسرده سر در خاک انتقام فرو برده بودند، در پاییز بداخلاقی‌های سیاسی و اختلافات سلیقه‌ای، پوست‌اندازی کرده و سر برآورده‌اند و خاکریز به خاکریز جلو می‌آیند و شاهدیم که پس از توهین و تهمت به سران روحانی عرصه سیاست در 30 سال گذشته، به فضلا، علما و مراجع قم رسیده‌اند.
تأسف‌آور است که این بار برای توهین و تهمت، لباس رشیدی مطلق‌ها را درآورده و خرقه دوستی و ارشاد پوشیده‌اند، رندانه با چراغی که دروغ را اخلاق، تهمت را مبارزه و توهین را جهاد می‌دانند، مزوّرانه پشت خاکریزی پناه گرفته‌اند که مطمئناً آخرین و بالاترین هدف آنها خواهد بود.»

منظور آقای هاشمی از دین‌زدایان و روحانیت‌ستیزان چه کسانی‌ند؟
منظور ایشان از توهین و تهمت به سران روحانی عرصه سیاست چه کسی است؟ خود؟ کروبی؟ خاتمی؟...
و نیز منظور ایشان از توهین به مراجع و علماء کدام‌ها است؟ منتظری؟ صانعی؟ بیات زنجانی؟...

 


11- فکر می‌کنم با توجه به این توضیحات و سؤالاتی که در این متن اشاره شد حالا فهمیده باشید که پشت پرده‌ی سایت «هاشمی دات آی آر» چه کسی است. پشت پرده‌ی سایت هاشمی دات آی آر کسی نیست جز خود آقای هاشمی. اصلا نیازی به فرضیه‌سازی‌های خیالی و اتیکت‌ زدن‌های مافیایی و فراماسونری و صهیونیستی نیست. پشت پرده‌ی سایت هاشمی، خود آقای هاشمی است. این جمله را آن‌قدر باید بگوییم تا ملکه‌ی ذهن همگان شود که «خواص جامعه هم مانند سایر افراد ممکن است دچار انحراف و لغزش شوند». خواص و نخبگان و استوانه های نظام نیز دچار دنیازدگی و عافیت طلبی می شوند. آقای هاشمی همان قدری در خطر انحراف و لغزش قرار دارد که احمدی‌نژاد و من و شما و همه‌ی مردم. خداوند با هیچ‌کسی تعارف ندارد. همگان باید در معرض امتحان قرار گیرند تا نشان بدهند چند مرده حلاج‌ند.

 

12- آری، دوران آخرالزمان، دوران فتنه‌ها است. دوران لغزش‌ها. دوران ریزش‌ها و رویش‌ها. دوران امتحان پس دادن. و در یک کلام دوران غربال شدن. که امام صادق (ع) فرمود:
«فرج محقق نمی‌شود تا آن‌که غربال شوید، سپس غربال شوید، سپس غربال شوید تا این‌که هر چیزی کدورتی دارد بریزد و فقط سالم‌ها بمانند.»

 

منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی



کلمات کلیدی : روحانیت، مهدی هاشمی، پایگاه اطلاع رسانی ایت الله اکبر هاشمی رفسنجانی، مراجع، ریزش ها و رویشها، علما، سیاست، حادثه‌ی ترور «آقا مصطفی»

آپلود عکس

آپلود عکس

... ...