سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جزئیات سناریوی جدید هاشمی رفسنجانی !!!

جزئیات سناریوی جدید هاشمی رفسنجانی

برای درک اهمیت نامه هاشمی باید فضای سیاسی کشور را کاملا فراموش کنیم و خود را در پارادایم سیاسی قم ببینیم. جایی که هنوز هاشمی اعتبارهایی دارد. جایی که گاه مصباح یزدی و روانبخش تندرو و بی منطق لقب می‏گیرند و هاشمی میانه‏رو و معتدل.
(میثم تمار)

به گزارش وبلاگستان مشرق، محمد مهدی تهرانی در جدیدترین مطلب وبلاگ "میثم تمار" با اشاره به یادداشت اخیر هاشمی رفسنجانی نوشت: ای کاش این نوشته را احمد توکلی و احمد توکلی‏ها بخوانند چرا که این همه نه از باب تخریب و طعنه و تخطئه یا فلسفه‏بافی که از باب تذکر حقیقتی بسیار مهم و ارائه تحلیلی درخور توجه به قلم می‏رسد. مقصود از احمد توکلی اگر چه یک شخص هم هست اما بالواقع تنها یک شخص نیست. بیش از همه مقصود، احمد توکلی به مثابه یک پوزیشن(position) سیاسی است.

2- «این نامه حاج آقا خیلی تند است و ما داریم آن را چاپ می‏کنیم، شما هم بگوید چاپ کنند. باید دست به دست هم بدهیم تا موج ایجاد کند. حاج آقا گفته یا اینجا کار خراب می‏شود یا فضا برمی‌گردد.» این اظهارات علی هاشمی در ستاد قیطریه و در جمع شش نفر از اعضای اصلی ستاد موسوی است در خصوص نامه سرگشاده‏ای که هاشمی قبل از انتخابات خطاب به رهبر انقلاب نوشت و پیشتر از آنکه به دست رهبری برسد، سر از رسانه‏های ضدانقلاب در آورد. نامه‏ای که بدون سلام آغاز شد و برخلاف میل رهبری در آن روزها منتشر گردید. در این نامه می‏خوانیم:«در موقع مناسب انحرافات و حق‌کشی‌های ناگفته انتخابات و اعمال دولت نهم در اختیار مردم و تاریخ قرار خواهد گرفت.» هاشمی وعده جدالی دیگر داده بود؛ جدالی که البته وقایع پس از انتخابات کمی آن را به تأخیر انداخت و اکنون زمان این جدال نزدیک شده است.

3- هاشمی کسی نیست که یک گوشه بنشیند و همه چیز را به فراموشی بسپارد. کسی نیست که آن همه جدال‏های سنگین با آیت الله مصباح یزدی و آیت الله یزدی و... را از یاد ببرد. او در ماجرای دانشگاه آزاد نیز با اشاره به آنچه شرارت و حسادت می‏خواند، گفته بود:«اگر قرار بود در مقابل این موذی‌گری‌ها عقب بنشینیم باید به همان اطاق طلبگی برمی‌گشتیم و برای مردم مسئله می‌گفتیم!»

4- مسئله‏ی هاشمی فقط این دولت و شخص احمدی‏نژاد نیست. این تلقی خیلی ساده‏لوحانه است که فکر کنیم ماجرا فقط از انتخابات شروع شد و این همه دعوا هم صرفا یک دلخوری انتخاباتی است که احمدی‏نژاد بانی‏اش بود. چرا که رقیب هاشمی تنها احمدی‏نژاد نبوده و نیست و میدان‏های رقابتی که او در آن قرار گرفته و خواهد گرفت نیز صرفا انتخابات ریاست جمهوری نبوده و نیست! او میدان‏های دیگری نیز برای رقابت داشته و دارد و رقیب‏های بزرگ‏تری نیز. مسئله خیلی جدی‏تر و ریشه‏ای‏تر از این حرف‏هاست. مسئله هاشمی یک جریان است و در منتهی الیه این جریان البته برخی شخصیت‏ها و یک جایگاه. نوک پیکان حمله او البته دولت و احمدی‏نژاد خواهد بود اما خیلی ساده‏انگارانه است اگر همه دعوا را در همین سطح خلاصه کنیم. احمدی‏نژاد صرفا در حکم سکوی پرش یک جریان بود؛ در حکم علمدار و پرچمدار شجاع یک نبرد قدیمی.

5- بهزاد نبوی در گفتگویی به آقای هاشمی می‏گوید وقت آن رسیده که ما تکلیف اصل ولایت فقیه را روشن کنیم. این نظام یا ولایت فقیه است یا نظام مردمی؟ یعنی چه که بیست و دو میلیون به خاتمی رای بدهند و بعد درنهایت یک شخصی به نام ولی فقیه مسیر را مشخص می‏کند. این ولایت فقیه را باید برداشت. آقای هاشمی می‏گوید نه امکان پذیر نیست بعد آقای نبوی می‏گوید ما می‏توانیم در مورد رهبری صحبت کنیم می‏توانیم بحث تغییر رهبری را مطرح کنیم بگوییم که ایشان سی سال است رهبر است حالا شما برو و فرد دیگری بیاید با ایشان نمی توانیم کار کنیم ممکن است با نفر بعدی بتوان کار کرد. هاشمی می‏گوید نه نمی‏شود نبوی می‏گوید بسیارخوب می‏شود از اختیارات رهبری کاست. آقای هاشمی می‏گوید من موافقم و بعد همان نظر شورای رهبری مطرح می‏شود.

6- هاشمی در نامه سرگشاده خود بی‏لیاقتی دولت احمدی‏نژاد و شخص او را تذکر داد و رهبری در عوض از تریبون نماز جمعه نظر خود را به احمدی‏نژاد نزدیک‏تر از هاشمی دانست. هاشمی نسبت به عملکرد نظام در وقایع پس از انتخابات از تریبون نماز جمعه خرده گرفت و در عوض ناگزیر از ترک جایگاه نماز جمعه شد و رهبری نیز محکم‏تر از قبل در مقابل فتنه‏گران ایستاد. هاشمی در جلساتی با سران فتنه یعنی میرحسین موسوی، کروبی و خاتمی شرکت کرد و با آنها هم‏سخن و هم‏زبان شد. در حالی که حتی نامه‏نگاری‏های خاتمی و برخی فتنه‏گران به رهبری نیز بی‏ثمر ماند. او با رهبری اختلاف‏نظر جدی داشت و از سال‏ها قبل گاه از شورایی شدن رهبری نیز سخن به میان می‏آورد. مهاجرانی، کرباسچی و عبدالله نوری از یاران او در کارگزاران سازندگی بودند و آیت الله مصباح یزدی در همه این سال‏ها با صراحت و شدتِ تمام در مقابل او قرار داشت و حتی در مجلس خبرگان نیز در مقام رقابت با او برآمد. به همین نسبت چهره‏هایی چون آیت الله یزدی نیز با صراحت پنجه در پنجه افکار هاشمی انداختند و کارشان با نامه‏نگاری‏های تند و تیز کشید. مسئله، مسئله جدال دو جریان بوده و هست.

7- هاشمی در نامه سرگشاده خود به رهبری نوشته بود:«معتقدم جناب‌عالی بخوبی می‌دانید که اینجانب و بسیاری از بزرگان تأثیرگذار انقلاب و حتی خود جناب‌عالی از دوران مبارزه و سال‏های اول انقلاب و در تعدادی از مقاطع مورد تهاجم افراد "لاابالی" و "ضدانقلاب" بوده‌ایم و همیشه صبورانه تهمت‌ها و اهانت‌ها را پشت سر گذاشته‌ایم و در دور جدید تهمت‌ها و هجمه‌ها هم از حدود پنج سال پیش تاکنون دندان روی جگر دارم.»

8- این همه مقدمه بود تا بدانیم کم‏کم نوبت بازی بعدی رسیده است. یادداشت هاشمی رفسنجانی آن هم به مناسبت 19 دی ماه مثل همان نامه سرگشاده مسیر بعدی را نشان می‏دهد. چرا هاشمی یادداشت نوشت؟ چه چیزی را می‏خواست بگوید که اهمیت یادداشت نوشتن آن هم در 19 دی ماه را داشت؟ آیا یادداشت هاشمی برای دادن گرای جدیدی به کنشگران سیاسی کشور بود؟ از یادداشت او چه برمی‏آمد؟

9- برای درک اهمیت نامه هاشمی باید فضای سیاسی کشور را کاملا فراموش کنیم و خود را در پارادایم سیاسی قم ببینیم. جایی که هنوز هاشمی اعتبارهایی دارد. جایی که گاه مصباح یزدی و روانبخش تندرو و بی منطق لقب می‏گیرند و هاشمی میانه‏رو و معتدل. چرا هاشمی در 19 دی نامه نوشت؟ چون مخاطب طرح‏ریزی او بانیان 19 دی بود. فضای قم به کلی با فضای کشور متفاوت است.

10- آقا مصطفی در یادداشت هاشمی استعاره از مهدی هاشمی است، امام یعنی خود هاشمی، رشیدی مطلق احمدی‏نژاد است، حکومت پهلوی که به دست مردم قم سرنگون خواهد شد هم دولت دهم و جریان مصباح یزدی خواهد بود. این یادداشت کپی شده از همان نامه سرگشاده خطاب به رهبر انقلاب است. گزاره‏های این نامه کاملا مشایه همان نامه قبلی است و آغازگر ماجرایی جدید.

11- هاشمی در حال تغییر پوزیشن است. او دارد به سمت چارچوب گفتمانی‏ای حرکت می‏کند که پیشتر برخی از گزاره‏هایش را خود القا کرده بود. هاشمی به سمت پوزیشن احمد توکلی تغییر موقعیت داده است. سایت او نیز دقیقا به صورتی برنامه‏ریزی شده در همین راستا حرکت می‏کند. هاشمی در حال سرمایه‏گذاری بر روی جریانی از مذهبی‏ها و اصولگراهاست و دقیقا به همین خاطر در 19 دی ماه دست به قلم شد و نامه نوشت. هاشمی کم کم داعیه انقلاب و دلسوزی برای جایگاه ولایت فقیه و نه شخص ولی فقیه را برمی دارد و دو قطبی هایش می‏شود: "طرفدار ولایت‏فقیه" و "ضد ولایت‏فقیه"، "مظلوم" و "ظالم"، "روحانیت" و "ضد‏روحانیت"، "راستگو" و "دروغگو"، "سالم" و "مفسد" و... . این همه زمینه‏های جدال بعدی نه با یک شخص که با یک جریان را فراهم خواهد آورد. هاشمی البته تا وقتی رقیب را زمین نزند، آرام نخواهد نشست. مشکل او هم دولت هست و هم نیست. او تا وقتی این جریان را کنار نزند، از تلاش بازنخواهد ایستاد. هاشمی یک سیاستمدار است؛ نه یک شخصیت ساده.

12- زمین خوردن دولت اولین گام فراروی هاشمی است تا در حکم یک دومینو تمامی مهره‏های بعدی نیز یک به یک فرو بریزند. در جنگ برای غلبه روانی اول علمدار را می‏زنند. در این فضا اتهاماتی متوجه دولت خواهد شد که حساسیت قم، مذهبیون و اصولگرایان برانگیخته شود؛ آن گونه که هاشمی و اصولگرایان منتقد دقیقا در یک جبهه قرار بگیرند. زمین خوردن دولت و مفتضح شدن آن به معنای اشتباه تاریخی رهبری در بها دادن به احمدی نژاد و گوش نکردن به صحبت‏های هاشمی خواهد بود. به صورت همزمان کم‏کم باب بحث‏های دیگری نیز باز می‏شود. تغییر پوزیشن خاتمی از جایگاه "متهم" به جایگاه "مدعی" و "طلبکار" دقیقا در همین راستاست. خاتمی اکنون با گستاخی دعوت به مناظره می‏کند و از دو طرف می‏خواهد تا به اشتباهات خود اعتراف کنند! فتنه نتیجه تندروی رهبری، مصباح یزدی و احمدی‏نژاد و نتیجه گوش نکردن رهبری به هشدارها و اظهارات هاشمی خواهد شد. در گام اول دولت سیاه جلوه داده می‏شود و صد در صد منحرف و در گام بعد از این فضاسازی‏ها در حالی که جمعی از مردم نیز به میدان آمده‏اند، وضعیت نامطلوب موجود گردن بانیان اصلی آن خواهد افتاد. هاشمی به دنبال پاسخگویی به جدال چند ده ساله است. اشاره هاشمی به سران روحانی سی سال گذشته قطعا ناظر به خودش، ناطق نوری و سید محمد خاتمی است. هاشمی به فرد با بصیرتی تبدیل می‏شود که نگران حوزه‏های علمیه، روحانیت و تندروی‏ها بوده و هست. هزار بار هم این خطر را هشدار داده اما کسی گوش نکرده است. حتی رهبری هم متوجه این مسئله نشده که هیچ با بی‏بصیرتی از این جریان حمایت هم کرده است. هاشمی نگران جایگاه ولایت فقیه و نگران انقلاب هم خواهد بود. او وانمود می‏کند که نمی‏داند با این همه بی‏بصیرتی آن هم در رأس نظام چه باید کرد!

13- تداوم نقش‏آفرینی‏ها و حاشیه‏سازی‏های مشایی و علی مطهری و نقش‏آفرینی تندروهایی که به بیت مراجع توهین کنند از یک سو و تداوم بزرگ‏نمایی برخی مسائل در دولت که رهبری آنها را فرعی دانسته و می‏دانند و بارها نسبت به بزرگنمایی آن تذکر داده‏اند از سوی کسانی که گمان می‏کنند اصولگرا و دلسوز هستند از سوی دیگر پیش‏نیازهای اجرایی شدن طرح هاشمی است. مسائلی نظیر دادگاه مهدی هاشمی، لجاجت های احمدی نژاد و بحث هدفمند کردن یارانه‏ها دیگر متغیرهای این بازی است.

14- احمد توکلی و امثال او اکنون باید تکلیف خود را مشخص کنند؛ نه با دولت که با هاشمی و مصباح یزدی. در دنیای سیاست نباید در بازی‏های کوچک گم شد. آدم‏های بزرگ در بازی‏های کوچک گم نمی‏شوند. در دنیای سیاست صرفا "سخن" حق و ناحق مهم نیست. مطابق صریح بیان رهبری، "پازل" حق و ناحق واجد بیشترین اهمیت است. سیاستمداران باید درجه زوم دوربین‏هایشان را تغییر دهند. کمی دورتر از میدان پرآشوب سیاسی بایستند و آن گاه به صحنه نبرد نظاره کنند. بازی اصلی بین جریان هاشمی و جریان رهبری است. نباید مسائل فرعی و اختلافات فرعی را کاملا فراموش کرد. کسی هم چنین انتظاری ندارد. اما باید مسائل اصلی را مبنای کنش‏های سیاسی قرار داد. باید لجاجت‏ها و مسائل فرعی را در کنش‏های کلان دخیل نکرد. باید پازل‏ها را دید. باید ورای مسائل روزمره سیاسی فکر کرد و اندیشید؛ گونه‏ای سخن گفت که مسائل اصلی ضریب بیشتری پیدا کند. اگر یک جمله در باب مسائل فرعی می‏گوییم، ده جمله در باب مسائل اصلی بگوییم؛ نه اینکه دقیقا در راستای برنامه طرف مقابل، مسائل اصلی را فرعی و بی‏اهمیت جلوه دهیم و بعد فرعی‏ها را اصلی کنیم و هر روز تیتر یک. ولایتمداری یعنی این. ولایتمداری یعنی اینکه آنچه ولی مهم و اصلی می شمارد مهم و اصلی بشماریم و به آن ضریب بدهیم. نه اینکه به مسائلی بیش از حد بها بدهیم که یا اصلی نیست یا اینکه بعضا ممکن است منصفانه و درست هم اصلا نباشد. ولایتمداری یعنی اینکه تحلیل هایمان را نسبت به جریانات و موضوعات سیاسی فقط و فقط با تحلیل رهبری طراز کنیم.

15- آیا هاشمی موفق می‏شود؟ آیا می‏تواند با بزرگنمایی خطر رقیب جایگاه از دست رفته خود را احیاء کند؟ آیا می‏تواند باخت آینده در اجلاس خبرگان را پیشاپیش به برد تغییر دهد؟ بعید به نظر می‏رسد. اما باید هوشیار بود. او بازی خود را تازه شروع نکرده است. تازه آن را علنی کرده است! خیلی وقت است که این بازی آغاز شده و تا حد قابل توجهی هم پیش رفته. باید مراقب بود. باید مواضع را فقط با شخص رهبری طراز کرد. رهبر انقلاب اکنون نسبت به خیلی مسائل اظهار موضع کرده‏اند. ایشان در جلسه جامعه مدرسین هم درخصوص خیلی از مسائل سخن گفتند. باید معیار کنش‏های سیاسی را فرمایشات ایشان قرار داد و مراقب پازل‏های مهم سیاسی بود. این به معنای توصیه به سکوت نیست. به معنای حرف نزدن نیست. به معنای ضرورت شناخت است.

مطالب مرتبط:

صفار هرندی در گفتگو با فارس:
فساد اقتصادی امروز زمینه ساز مفاسد سیاسی آینده است


آپلود عکس

آپلود عکس

... ...