سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گفتگوی خواندنی با آیتالله مصباح یزدی پیرامون مفهوم «اعتدال»:

وسط بودن، فضیلت نیست؛ باید خوب و بد را بشناسیم/ بین حق و باطل بودن، اعتدال نیست؛ التقاط است/ استفاده از تعبیرهایی مانند «افراطی» ناشی از رفتار «دل‌بخواهی» است

گروه سیاسی -  رجانیوز: در این چند ماهی که از روی کار آمدن دولت یازدهم گذشته است اعتدال یکی از شعارهای دولت تدبیر امید بوده که به نوعی ترجیع بند سخنان مدیران دولتی و رسانه‌های حامی دولت بوده است. اگرچه هنوز خود این واژه چندان تعریف نشده است اما از سویی دیگر بهانه خوبی شده تا خیلی از منتقدان به بهانه دوری از اعدال و افراطی‌گری کوبیده شوند و از آن سو خیلی از اقدامات در سایه این شعار توجیه شود. نشریه فرهنگ پویا در شماره 25 خود که این روزها منتشر شده است پرونده‌ای درباره همین شعار محوری دولت تدارک دیده که مطالب ناب و خواندنی کم ندارد. اما شاید گفتگو با آیت الله مصباح یزدی یکی از خواندنی‌ترین مطالبش باشد. این گفتگو اگرچه کمی طولانی است اما به خواندنش می‌ارزد چون خیلی از مسائل و نکات ظریف پیرامون «اعتدال» را روشن می‌کند. خواندن این مطلب را از دست ندهید.

 

 

همان‌گونه که مستحضرید با روی کار آمدن دولت جدید، یکی از شعارهای محوری که در فضای سیاسی و فرهنگی جامعه مطرح شد، شعار اعتدال بود و با توجه به این که شعارها معمولا پرچم‌هایی هستند که به حرکت‌ها جهت می‌دهند و مورد استناد واقع شده، معیار ارزیابی رفتارها واقع می‌شوند، و با توجه به این که ابهام در این نوع شعارها و مفاهیم می‌تواند موجب سوء استفاده و انحراف نیز بشود، و حتی کسانی که قصد خیر دارند ممکن است به خاطر این ابهام‌ها ندانسته در مسیر نادرست قرار بگیرند و با در نظر گرفتن این که بحث اعتدال گرچه مظاهر عملی دارد، اما دارای پشتوانه نظری است، این شماره فرهنگ پویا را به واکاوی ابعاد این موضوع اختصاص دادیم.

امیدواریم با عنایت به اهمیت مبانی نظری این بحث، به ما کمک کنید تا با ابهام‌زدایی از این مفهوم، حدود اعتدال مطلوب و مورد قبول اسلام دقیقاً مشخص شود. ابتدا اگر درباره اهمیت این موضوع نکته‌ای دارید بفرمایید.

بسم الله الرحمن الرحیم. در برابر مقدمه‌ای که شما ذکر فرمودید، بنده هم مقدمه‌ای عرض کنم. حقیقت این است که الفاظ و نیز مفاهیمی که محکی این الفاظ هستند، در بسیاری از موارد خالی از ابهام نیستند و ارائه تعریفی دقیق و مشخص که کاملا جامع و مانع باشد و حدود آن مفهوم را نشان بدهد، به طوری که در تطبیق با مصادیق کارساز باشد و اشتباهی پیش نیاید بسیار مشکل است. نه‌تنها مفاهیم مفرد، بلکه قضایا و گزاره‌هایی که در محاورات به کار می‌رود و حتی به صورت بدیهی تلقی می‌شود، گاه خالی از ابهام نیست و به همین دلیل، در بسیاری از گفتگوها و بحث‌ها مغالطاتی واقع می‌شود،مانند این که واژه‌ای را که مشترک لفظی است و دو معنای نزدیک به هم دارد به کار می‌برند، یا از لفظی که دو کاربرد عام و خاص دارد، به طوری که در حکم مشترک لفظی است، استفاده می‌کنند و در ضمن بحث، غفلت می‌شود که در این‌جا کدام معنا یا کاربرد مراد است. همچنین، در عرف عام و عرف خاصِ فلاسفه یا متشرعه، و نیز در مباحث اخلاقی و هستی‌شناختی، معرفت‌شناختی و امثال این‌ها، اختلاف‌هایی وجود دارد، به طوری که ممکن است در هر کدام قید خاصی برای معنا لحاظ شود که در آن فضا، مفهوم برای طرفین بحث روشن است، اما کسی که از خارج به بحث نگاه می‌کند، به خاطر ذهنیت خاص خودش، ممکن است معنایی عام‌تر یا خاص‌تر از آن بفهمد. گاه مفاهیمی که بار فلسفی، ارزشی و مانند آن دارند، وارد فضای سیاسی می‌شوند و از گزاره‌ای که اصولا گزاره‌ای سیاسی نیست، در موضع‌گیری‌های سیاسی استفاده می‌شود.

برای نمونه، یکی از گزاره‌هایی که همه ما با آن سر و کار داریم و فکر می‌کنیم کاملاً بدیهی است و مفاهیم آن روشن است و هیچ ابهامی ندارد، حُسنِ «راست گفتن» است که شاید، بتوان گفت هیچ عاقلی در اصل آن شک ندارد و ما این قضیه را بدیهی تلقی می‌کنیم، چنان‌که بعضی می‌گویند بدیهی هم هست. ولی وقتی دقت می‌کنیم و در مواردی که، پای ریزه‌کاری‌ها و ژرف‌کاوی‌ها به میان می‌آید، می‌بینیم این گزاره ابهام دارد و این سؤال به ذهن می‌آید که آیا هر راستی خوب است؟ خوبی راست‌گویی برای چیست و ملاک خوبی آن چیست؟ آیا این امری بدیهی است، یعنی صِرف تصور موضوع و محمول، برای تصدیق آن کافی است یا حد وسطی دارد که آن را اثبات می‌کند؟ اگر حد وسط دارد، آن حد وسط مساوی با این است، یا اعم است یا اخص؟

این بحثی است که در منطق هم امثال ابن‌سینا مطرح کرده‌اند که از آراء محموده نمی‌توان در برهان استفاده کرد، به خاطر این‌که این‌ها قیود پنهانی دارند که در استعمالات شایع مورد توجه قرار نمی‌گیرد، مثلا وقتی می‌گوییم راست گفتن خوب است، یک قید خفی دارد: راستِ غیرمضر و غیرمفسد. وقتی به آن توجه نمی‌شود، گمان می‌شود که قضیه مطلق است و هیچ قیدی ندارد و آن وقت در مواردی از آن سوء استفاده می‌شود، یعنی قضیه، آن عمومی را که ما تصور می‌کردیم نداشته است. وقتی در چنین قضیه‌ای که نزدیک به بدیهی است، چنین ابهام‌هایی ممکن است وجود داشته باشد و در مقام استدلال، دلیل اعم از مدعا یا اخص از مدعا باشد، در مفاهیمی که ابهام بیشتری دارد و پیچیده‌تر است، به طریق اولی این مشکل پیش می‌آید و همان‌طور که منطق‌دانان گفته‌اند گاه این مغالطات سهواً و غفلتاً انجام می‌گیرد، یعنی کسی که به آن استناد می‌کند، قصد سوء‌استفاده ندارد، بلکه در ذهنش این است که قضیه عام و مطلقی است که هیچ قید و شرطی ندارد، آنگاه در استدلال غفلت می‌کند و دچار مغالطه می‌شود، و گاه برای این که کسانی را به اشتباه بیاندازند و اهداف و رفتار خودشان را توجیه کنند، به آرائی تمسک می‌کنند که ظاهر آن آراء اطلاق دارد، ولی باطن آن‌ها مقید است. این امر شایعی است و به کلمه اعتدال و امثال آن، اختصاص ندارد و بسیاری از مفاهیم دچار این آفت می‌شوند.

مشکل دیگر این است که گاهی دو قضیه داریم که فی حد نفسه، ‌عام یا مطلق‌اند، ولی این عمومیت و اطلاق، در اثر رابطه‌ای است که بین مفاهیم در نظر می‌گیریم، اما بر عمل خارجی، دو قضیه و دو مفهوم متغایر با دو ملاک صدق می‌کندکه این دو ملاک گاهی با هم نمی‌سازند، این باب تزاحم است. مثل معروفی که ما طلبه‌ها می‌زنیم، ورود در زمین غصبی برای نجات غریق است. می‌گوییم ورود در زمین غصبی حرام است، اما نجات غریق واجب است. در این‌جا، یک عمل، مصداق دو مفهوم واقع می‌شود: ورود در این زمین، در عین حال که غصب است ـ چون بدون اذن صاحب‌خانه وارد شده ـ نجات دادن غریق هم هست. این عمل دوتا ملاک دارد و فرض کنید حکم آن بر اساس هریک از ملاک‌های خودش ثابت است و هیچ قید و شرطی هم ندارد، اما در عمل تزاحم پیدا می‌کنند. در این‌جا باید اهم و مهم را رعایت کرد. این‌ها چیزهایی است که در بحث‌ها زیاد اتفاق می‌افتد و کمتر کسی است که به نحوی به آن‌ها مبتلا نشده باشد.

ما صرف‌نظر از این‌که شعار اعتدال، امروز به صورت یک شعار سیاسی مطرح شده و گروه خاصی به آن استناد می‌کنند و آن را ترویج می‌کنند و صرف‌نظر از این‌که این‌ عده چه نیت و چه اهداف سیاسی‌ای دارند که به این وسیله می‌خواهند آن‌ها را تحقق ببخشند، یک بحث کاملاً علمی و آکادمیک را در نظر می‌گیریم و آن این است که اصلا مفهوم اعتدال چیست، در چه مواردی به کار می‌رود، دلیل اعتبارش چیست، کجا اعتدال درست است و کجا درست نیست.

البته یک بحث دیگری را نیز می‌توان مطرح کرد که وقتی در فضای سیاسی این واژه استعمال می‌شود و این شعار داده می‌شود چه عواقبی دارد یا کسانی که آن را مطرح کرده‌اند، از این کار چه نیاتی داشته‌اند. چنان‌که در این‌باره، بحث‌های تاریخی هم می‌توان کرد. برای مثال، از اوائل مشروطیت، حزبی به نام اعتدالیون در ایران وجود داشت. در دوره اصلاح‌طلبان هم حزبی به نام حزب اعتدال مطرح شد و قبل از این دولت و پیش از طرح این شعار از سوی این افراد، بعضی از رؤسای جمهور اسبق در سخنانشان روی کلمه اعتدال خیلی تکیه می‌کردند و شاید این دولت هم یک نوع ارتباط فکری و ایدئولوژیک با آن‌ها داشته باشد. این‌ها مسائل جداگانه‌ای است و فعلاً این‌ها را در بحث‌مان دخالت نمی‌دهیم. این مقدمه را برای این عرض کردم که توجه داشته باشیم که انگیزه ‌ما برای ورود به این بحث، انگیزه سیاسیِ صِرف نیست؛ البته نتیجه‌اش در بحث‌های سیاسی هم ظاهر می‌شود، همان‌طور که در بحث‌های علمی و آکادمیک هم ظاهر می‌شود.

ادامه



کلمات کلیدی : /، از، افراطی، استفاده، بین، وسط، بودن، فضیلت، نیست، باید، خوب، بشناسیم، حق، باطل، بودن،، اعتدال، التقاط، تعبیرهایی، دل‌بخواهی
   1   2   3      >

آپلود عکس

آپلود عکس

... ...