سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پاسخ سلیمی نمین (موضوع قائم مقامی منتظری بر خلاف نظر امام و....)

سخن بسیار است اما تردیدی نیست که با وجود چنین ضعفهایی، همانگونه که در نامه اخیرتان اشاره کرده‌اید جنابعالی یکی از “سه یاور خمینی” بودید: “بعد از جریان شوم 14 اسفندماه 1359 با ارشاد امام و بنیان‌گذار جمهوری اسلامی، شهید مظلوم دکتر بهشتی و جناب‌عالی و اینجانب که در شعارهای مردمی به عنوان “سه یاور خمینی” شناخته شده بودیم با همراهی نیروهای انقلابی و بخصوص نمایندگان متعهد مجلس اول و حزب جمهوری اسلامی توانستیم در جهت زدودن غبارهای ابهامات و سم‌پاشی‌ها اقدامات مؤثری انجام دهیم.” (روزنامه جمهوری اسلامی، چهارشنبه 20 خرداد 1388، ص3) اما آیا اگر به حق معتقد باشیم که حضرتعالی یکی از یاوران بنیان‌گذار انقلاب بودید نمی‌بایست نگاهی منصفانه به عملکردها بیفکنیم و به نقد آن‌ها بپردازیم تا از تاریخ درس لازم را بگیریم؟ اجازه دهید به عنوان فردی دلسوز خدمتتان عرض کنم با مروری گذرا در رخدادهای سه دهه گذشته، فردمحوری محسوسی را می‌توان در شما سراغ گرفت که در کنار خدمات شایسته و ماندگارتان خساراتی نیز از جهت این خصیصه بارز متوجه انقلاب شده است. برای نمونه مناسب است مسائل قبل از انتخاب آیت‌الله منتظری به عنوان “رهبر آینده” توسط مجلس خبرگان را از روایات حضرتعالی پی بگیریم: “آقای محمدی‌ گیلانی به دفترم آمد و پیام امام را درباره برنامه مجلس خبرگان آورد… گفت که امام با انتخاب آقای منتظری [برای جانشینی رهبر] موافق نیستند.” (امید و دلواپسی، کارنامه و خاطرات‌هاشمی‌رفسنجانی سال 1364، نشر معارف انقلاب، سال 1387، ص312) آنچه در این زمینه بسیار حائز اهمیت است اینکه جنابعالی حتی به صورت تلفنی سایر شخصیتها را در جریان این پیام امام قرار ندادید بلکه شخصاً به دیدار امام رفتید تا نظر ایشان را تغییر دهید اما توفیقی نیافتید: “شب خدمت امام رفتم و راجع به پیام ایشان در مورد مجلس خبرگان مذاکره کردیم. نگرانند که تعین آیت‌الله منتظری به عنوان رهبر آینده، باعث عداوت و کارشکنی رقبای دیگر شود.” (همان، ص314) اما آیا نگرانی امام ناشی از واکنش احتمالی دیگران بود؟ در این زمینه مراجعه به خاطرات آیت‌الله محمدی‌گیلانی تا حدودی مسئله را روشنتر خواهد کرد: “یک روز قبل از مطرح شدن قائم‌مقامی آقای منتظری در مجلس خبرگان (25/4/1364) من ضمن تماس با دفتر امام کتباً (از طریق آقای توسلی و آقای رسولی) از ایشان درخواست ملاقات کردم. در آن موقع اعلام شده بود که امام تا پانزده روز ملاقات ندارند. من در تکه کاغذی نوشتم مطلبی واجب و ضروری است، احساس وجوب کردم به عرض مبارک برسانم. امام اجازه دادند خدمتشان رسیدم. گفتم: “فردا قرار است موضوع قائم‌مقامی آقای منتظری در مجلس خبرگان مطرح شود، خواستم به عرضتان برسانم به آقای‌هاشمی بگویید مطرح نشود. من به آقای منتظری ارادت دارم؛ خدمتشان درس خوانده‌ام؛ ایشان را عابد و زاهد می‌دانم؛ ولی این خصوصیات، کافی نیست. او از عهده این کار برنمی‌آید…” امام، گله‌های سوزانی از آقای منتظری را آغاز کرد که کجا چه کرده و کجا چه…! و اضافه فرمود: “احمد هم از او دفاع می‌کند! از منزل سیدمهدی‌هاشمی، دست‌نویس‌های او را آورده‌اند. من دیدم نامه‌های آقای منتظری از نوشته‌های مهدی‌هاشمی الهام گرفته! این را من برای ایشان نوشتم”! سخن امام که به این جا رسید، من گفتم: “آقای منتظری عین نامه شما را آورد و در جلسه خواند و با خنده گفت: “امام خیال کرده که آنچه من برایش می‌نویسم، الهام از سیدمهدی می‌گیرم!” امام فرمود: “نامة مرا آورد در جلسه خواند؟!” گفتم: “بله! آقای سیدعباس خاتم و سیدجعفر کریمی و چند نفر دیگر هم بودند.” امام فرمود: “او این طور است”! عرض کردم: “بفرمائید که فردا ایشان به عنوان قائم‌مقام رهبری مطرح نشود.” امام قدری فکر کرد و فرمود: “احمد نیست، می‌شود شما زحمت بکشید و به آقای‌هاشمی بگویید بعدازظهر من ایشان را ببینم؟” عرض کردم: “بله؛ به آقای‌هاشمی نفرمائید که من آمدم [و این جریان را خدمت شما گفتم] به هیچ کس نگوئید. می‌ترسم مرا هم شمس‌آبادی کنند یا مثل شیخ قنبر در چاه بیندازند”! این را که گفتم، امام اعلی‌الله مقامه- سه بار خندید و فرمود: “خاطرت جمع باشد” از دفتر امام، حرکت کردم و آمدم شورای نگهبان. جلسه تمام شده بود و بعد رفتم خدمت آقای‌هاشمی و گفتم صبح، خدمت امام رسیدم. کاری داشتم فرمودند به آقای‌هاشمی بگویید که من ایشان را ببینم… پس از این ماجرا، روزی آقای‌هاشمی در حضور جمعی گفت: من بعدازظهر رفتم خدمت امام، امام فرمودند: “موضوع قائم‌مقامی آقای منتظری را فردا مطرح نکن.” گفتم: “چرا؟ ما در اجلاسیة قبل، به آقایان گفته‌ایم که ایشان را به عنوان قائم‌مقام، مطرح کنیم.” فرمود: “نه! یکی از دوستان آمده و چنین گفته…” گفتم: “ما اعلام کرده‌ایم. نمی‌شود…” (سنجه انصاف، محمدی‌ری‌شهری به نقل از سخنرانی محمدی گیلانی، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث قم، سال 1386، صص16 الی 18) این که چرا حضرتعالی به نظر امام در این مسئله بسیار مهم که سرنوشت انقلاب را رقم می‌زد توجه نفرمودید صرفاً یک خطا نیست بلکه یک نگرش است. حضرت امام به دلیل منحرف دانستن جریان مهدی‌هاشمی که بر بیت آقای منتظری حاکمیت یافته بود ایشان را صالح برای رهبری نمی‌دانستند. این یک نگرش اصولی است که با باورهای اعتقادی ما منطبق است. اما یک نگرش سیاسی دیگری نیز وجود داشت که امیدواریم خود قضاوت کنید که شما با این نگرش دوم به چه میزان همراه بودید. همانگونه که می‌دانید آیت‌الله منتظری از ابتدای سال 1360 آمادگی خود را برای رهبری آینده بروز داده بود و لذا مورد توجه جریانات سیاسی غیرهمخوان با انقلاب قرار گرفت. حال سئوال این است که چرا و چگونه مناسباتی از سوی نیروهای نه چندان سالم در اطراف کسی که در آینده جایگاهش اهمیت می‌یابد شکل گرفت؟ پاسخ این سئوال را باید در ویژگی‌های شخصیتی امام جست. ایشان با اعتقادی راسخ به اصول و مبانی اسلام اصیل و با هوشیاری و دقتی بی‌نظیر در هدایت انقلاب و با قاطعیتی مثال زدنی در پیشبرد اهداف نهضت اسلامی مردم ایران، رهبری جامعه را برعهده داشت و به این ترتیب راه‌ را برای ایجاد هرگونه انحرافی در مسیر حرکت انقلاب مسدود ساخته بود. از همین رو برخی گروههای روشنفکری متمایل به اندیشه‌های شرقی یا غربی که از پایگاه چندانی در میان مردم برخوردار نبودند، برای تحقق اهداف خود بهترین راه را “رهبرسازی” در عرض امام می‌دیدند. حداقل دستاورد این اقدام به زعم این جریانات، ایجاد شکاف در رهبریت جامعه بود. از سوی دیگر طیفی از ارادتمندان انقلاب بعد از بروز بیماری قلبی امام و بستری شدن ایشان دچار دل‌نگرانی‌های عدیده‌ای برای استمرار نظام نوپای جمهوری اسلامی شدند لذا طبیعی بود که به منظور اطمینان خاطر بخشیدن به مردم درباره نهاد رهبری به چاره‌اندیشی بپردازند. جناب آقای‌هاشمی! در این میان جنابعالی که با هر دو طیف ارتباط داشتید هرچند پایگاه اصلی‌تان در طیف دوم یعنی ارادتمندان انقلاب بود، حتی بعد از اطلاع از نظر حضرت امام، همچنان بر گزینه آقای منتظری تاکید ورزیدید زیرا صرفاً این انتخاب نقش محوری شما را در ارتباط با دو طیف حفظ می‌کرد. شما حتی در زمان تنظیم خاطرات سال 64 نه تنها به تلاشهای اطرافیان و جریانهای سیاسی خاص برای رهبرسازی از آقای منتظری در برابر امام هیچ‌گونه اشاره‌ای ندارید بلکه با مطرح کردن نامه تعارف آمیز ایشان به خبرگان این‌گونه وانمود می‌سازید که گویا تدارک دیدن‌ها برای رهبر آینده وجود خارجی نداشته است: “آقای مشکینی مختصری صحبت کردند و سپس نامه آقای منتظری را خواندند که با تشکر از خبرگان خواسته بودند که از انتخاب ایشان به عنوان جانشین امام در زمان حیات امام منصرف شویم.” (امیدو دلواپسی، کارنامه و خاطرات سال 64‌هاشمی‌رفسنجانی‌، به اهتمام سارا لاهوتی، نشر معارف انقلاب سال 1387، ص317) در حالی که آیت‌الله مشکینی طی نامه‌ای در پاسخ به نامه آیت‌الله منتظری، به وضوح و روشنی به آمادگی ایشان و اطرافیان اشاره می‌کند و در پاسخ به تعارفات می‌گوید: “و اما قولکم: با وجود حضرات آیات عظام تعیین آن جناب توهین به مقام رهبری و آیات است. فتقول لابأس بذالک فی‌الجمله؛ زیرا مقدمه آن را قبلاً عده‌ای بزرگان در مصاحبه‌ها و روزنامه‌ها به جا آورده‌اند و خود جنابعالی نیز با اعلام آمادگی عملی برای مرجعیت و رهبری و انجام برخی از مقدمات هر دو امر اقدام فرموده‌اید…” (پیوست‌های خاطرات آیت‌الله منتظری، ص923) نکته دیگری که جنابعالی در خاطرات خود به آن اشاره نمی‌نمایید اعتراضات و گلایه‌های دوستان انقلاب در جلسه خبرگان به اطرافیان آقای منتظری، از جمله بیت ایشان است، اما آقای مشکینی در ادامه نامه به این حقیقت تلخ اشاره دارد: “در خاتمه چون کلام بدینجا کشید جسارتاً معروض می‌دارد نظر اغلب دوستان برای روز مبادا شمایید، لکن با یک نگرانی از ناحیه بیت و بعضی حواشی آن جناب که متاسفانه به قول آن مرحوم، مراجع قبلی پس از مرجعیت گرفتار می‌شدند و شما قبل از آن، من در این باره لامتثال امرکم کلی می‌گویم پیوسته از دوستان صمیمی‌تان اظهار ناراحتی می‌شنوم حتی در مجلس نیز مطرح شد و بی‌سروصدا گذشت و قبلاً هم پس از سمینار ائمه جمعه برخی به حقیر می‌گفتند حضورتان گفته شود و اینان از دوستان مخلص آن جنابند و شما را برای اسلام می‌دانند و راضی نیستند شخصی که از آن عموم است در قبضه خصوص باشد.” (همان، صص4-923) جناب آقای‌هاشمی حضرتعالی قبل از این تاریخ یعنی قرار گرفتن انتخاب آقای منتظری در دستور کار خبرگان از حساسیت شدید امام نسبت به تحرکات باند مهدی‌هاشمی کاملاً مطلع بودید: “پیش از ظهر احمدآقا آمد و گفت سپاه اصفهان به دستور امام در مورد گروه قهدریجان- که احتمالاً روحانیت بیدار و شاید حزب‌الله هم باشند- تحقیق کرده و آنها را دارای تشکیلات مخفی و خانه امن می‌داند. قرار شد با آیت‌الله منتظری در میان گذاشته شود.” (امید و دلواپسی، ص300) با وجود این‌گونه قراین دال بر این که گروه مهدی‌هاشمی با وجود قتل‌های متعدد در پرونده خود همچنان فعالیت‌های پنهان و مخفی‌اش را ادامه می‌دهد، امام از تقویت و فراهم شدن زمینه حاکمیت این جریان پرمسئله بر امورات کشور از طریق انتخاب آقای منتظری به شدت نگران بودند. با وجود این نگرانی بحق امام، شما بعد از اطلاع از نهی ایشان حتی سران قوا را در جریان قرار نمی‌دهید، بلکه صرفاً در روز قبل از جلسه خبرگان در نشستی با احمدآقا (به این دلیل که ایشان نیز با نظر شما کاملاً همراه بود) در مورد نظر امام مذاکره می‌کنید که این بدین معناست که امام همچنان بر مخالفتشان باقی بودند: “عصر احمدآقا آمد و راجع به برنامه مجلس خبرگان در خصوص رهبری آقای منتظری و نظر امام مذاکره کردیم.” (همان، ص316) همانگونه که اشاره شد جنابعالی علاوه بر سران سه قوه حتی هیئت رئیسه مجلس خبرگان را در جریان امر امام قرار نمی‌دهید، در حالی که با توجه به حساسیت آقای مشکینی به عنوان ریاست‌ این مجلس نسبت به اطرافیان آقای منتظری، ایشان قطعاً می‌توانست تمهیدی مناسب بیندیشد. برای درک این تعلل باید به نقشی توجه کرد که شما در مدیریت و هدایت خط سه (که مهدی‌هاشمی یکی از شاخصهای اولیه این جریان به شمار می‌رفت) برای خود تعریف کرده بودید. متاسفانه این تصور که می‌توانید مقبول همه جریانات واقع شوید نوعی عدول از اصول را در شما تقویت کرده است. به این روایت آقای ری‌شهری که با دستور قاطعانه امام در سال 65 به دنبال پیگیری جنایات مهدی‌هاشمی است توجه کنید: “روزی آقای‌هاشمی‌رفسنجانی از باب خیرخواهی به این جانب گفت: چه بسا امشب، امام از دنیا برود و فردا آقای منتظری رهبر باشد؛ در آن صورت، تو نمی‌توانی در داخل ایران زندگی کنی. بنابراین، مصلحت نیست موضوع مهدی‌هاشمی را این طور دنبال کنی…” (سنجه انصاف، بررسی برهه‌ای حساس از تاریخ رهبری نظام جمهوری اسلامی ایران، محمدی ری‌شهری، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، قم، سال 1386، ص36) تلاش شما برای بازداشتن آقای ری‌شهری از تبعیت کامل از فرمان امام در حالی است که به خوبی از دستور ایشان مطلعید: “حاج احمدآقا آمد و گفت امام نظر قاطع دارند که گروه سیدمهدی‌هاشمی باید طرد و تعقیب شوند. نگرانیمان این است که آیت‌الله منتظری سخت برنجند و ضرر کنیم. پیشنهاد کردم که برای تعدیل نظراتشان خدمت امام برسم.” (اوج دفاع، کارنامه و خاطرات 1365‌هاشمی‌رفسنجانی، به اهتمام عماد‌هاشمی، دفتر نشر معارف انقلاب، سال 88، ص270) البته فراموش نکرده‌اید که در همین ایام پیشنهاد یک ماموریت خارج از کشور را نیز به مهدی‌هاشمی می‌دهید: “بعداً آقای‌هاشمی جریان پیشنهاد مسافرت من به خارج از کشور را مطرح نموده‌اند.” (سنجه انصاف، ص370) جالب اینکه تلاشهای گسترده برای تعدیل نظر امام نیز به جایی نمی‌رسد: “نظر امام این است که تعقیب شوند و به آقای منتظری هم گفته شود که دخالت نکنند و نهضت‌ها هم از آنها گرفته شود. ما گفتیم ممکن است تعقیب قضیه، به افراد نزدیک بیت آیت‌الله منتظری منجر شود. پیشنهاد کردیم که کوتاه بیائیم.” (اوج دفاع، کارنامه و خاطرات‌هاشمی رفسنجانی سال 1365، ص289) جنابعالی در فرازی دیگر اصرار بر آزادی مهدی‌هاشمی بعد از دستگیری وی و حتی با وجود روشن شدن ابعاد وسیعتری از جنایاتش را اینگونه مطرح می‌سازید: “شب مهمان آقای موسوی اردبیلی بودیم بیشتر بحث درباره مساله آقای منتظری بود… نظری این بود که مانعی ندارد، سیدمهدی و افرادش را بعد از تکمیل بازجویی‌ها آزاد کنند.” (همان، ص307) در حالی که مهدی‌هاشمی متهم به 27 فقره قتل و تخلفات عدیده بود (سنجه، انصاف، ص68) براستی بر اساس کدام الگو و مبتنی بر کدام اصول تلاش داشته‌اید مشی و قاطعیت امام را در برخورد با ناراستیها کنُد کنید؟ متاسفانه باید گفت مشکل دیروز و امروز ما در ایجاد حریمهای کاذب برای منصوبان است. به چه دلیل می‌بایست تخلفات نزدیکان ارکان نظام نادیده گرفته شود و عده‌ای به این بهانه از قانون مستثنی گردند؟ مگر نه آنکه حضرت امام به صراحت و بارها اعلام کرده بودند احمد که عزیزترین‌ها نزد من است اگر تخلفی مرتکب شود باید با او برخورد شود. اما مرور کنیم بر حدیث دیگری از پیگیریهای شما برای برسمیت شناخته شدن حریمهای کاذب: “آقای منتظری پس از آن که از احضار‌هادی‌هاشمی آگاه شد، تلاش کرد از بازداشت وی پیشگیری کند. از جمله اقدامات ایشان- که من بعداً مطلع شدم- این بود که با یکی از سران قوا، تلفنی تماس می‌گیرد و تقاضا می‌کند: “آقا‌هادی برای بازجویی به تهران نیاید، که آبروی من می‌رود. همین جا از او بازجویی کنند. گویا لحن تقاضا، به گونه‌ای بوده که آن مقام مسئول خیلی تحت تاثیر قرار می‌گیرد و یکی دیگر از سران قوا را واسطه قرار می‌دهد که از این جانب بخواهد به نظر آقای منتظری عمل کنم؛ اما بازجویی از‌هادی‌هاشمی، در بیت آقای منتظری، نقض غرض بود، زیرا چیزی را روشن نمی‌کرد، و لذا عرض کردم که او نیز مانند سایر متهمان این پرونده، باید در زندان، بازجویی شود؛ اما برای رعایت احترام بیت آقای منتظری، پس از بازجویی، اگر مسئله حادی کشف نشد او را مرخص خواهم کرد. ایشان فرمود: “آقای… می‌گوید: “آقای منتظری جوری با من صحبت کرد که من بریدم. حالا شما خیلی فشار نیاورید.”. در پاسخ عرض کردم که: “ایشان از اول هم بریده بود” زیرا از ابتدا، با برخورد با جریان مهدی‌هاشمی مخالف بود… هنگامی که دیدم ایشان خیلی اصرار می‌کند، عرض کردم: “چرا از من می‌خواهید کوتاه بیایم؟ به امام بگوئید، من هر چه امام بفرمایند عمل می‌کنم.” (سنجه انصاف، محمدی‌ری‌شهری، صص7-196)

جوابیه قسمت سوم



کلمات کلیدی : هاشمی، رفسنجانی، سلیمی، نمین، نامه، بدون سلام، و والسلام، منتظری، سید، مهدی هاشمی، قتل، و تخلف، هادی، قائم مقام، فتنه، امام، خمینی (ره)
<      1   2   3      >

آپلود عکس

آپلود عکس

... ...