سفارش تبلیغ
صبا ویژن

با شهدای سرهنگ، راننده تاکسی و لبو فروش انقلاب/ شوفــــرِ شهیـــ

یادی می کنیم از همه شیرمردانی که نه در دانشگاه های علوم سیاسی و حقوق فارغ التحصیل شدند و نه خود را برتر و بهتر از سایر مردم تلقی می کردند.

به گزارش سرویس قطعه شهدای شیـــرازه، «یک راننده تاکسی که از 5 صبح تا 12 شب باید در این خیابان ها بدود تا هزینه 3 بچه دانشجویش را درآورد، سر چهار راه از او می پرسند که نظر شما درباره برنامه هسته ای و مذاکرات ژنو چیست؟ او چه دانشی دارد که یک واکنش منطقی به این سوال بدهد.» این جملات را مشاور رئیس جمهور چند روز قبل گفته بود. محمود سریع القلم، مشاور روحانی بعد از توهین به رانندگان در جای دیگری از صحبت هایش لبوفروشان را مورد خطاب قرار داد و گفت: خیلی طبیعی است که من غریزی، احساسی و پوپولیستی تربیت بشوم. صدا و سیما هم که چقدر به این جریان کمک می کند، می رود از یک لبو فروش می پرسد نظر شما درباره برنامه هسته ای چیست؟ این خیلی اثر می گذارد؟

این موضوع گرچه با واکنش های شدید مردم روبرو شد اما تا کنون کلامی مبنی بر عذرخواهی و دلجویی از مردم از سوی مشاور رئیس جمهور شنیده نشد.

نگاه از بالا به مردم عادی و به اصطلاح کوچه بازاری در حالی در بین دولت مردان روحانی وجود دارد که پیش از این خود رئیس جمهور در مناظره تلویزیونی به حقوقدان بودن خود افتخار و خود را از صف سرهنگ ها جدا معرفی کرده بود.

برای یادآوری ارزش و قداست مردمان پابرهنه ای که امام راحل در وصف حالشان فرموده بودند صاحب اصلی انقلاب پابرهنه ها هستند یادی می کنیم از همه شیرمردانی که نه در دانشگاه های علوم سیاسی و حقوق فارغ التحصیل شدند و نه خود را برتر و بهتر از سایر مردم تلقی می کردند. اما اوج فهم و درک و بصیرتشان آن جایی بود که در مقابل ظلم و جور و زور استکبار دست از مقاومت و ایستادگی نکشیدند و سینه را سپر گلوله کردند.

شهید احمد خلیل زاده یکی از شهدای انقلاب اسلامی لارستان است که شغلش رانندگی بود.

احمد در سال 1331 در لار به دنیا آمد. در هفت سالگی پدرش را از دست داد و بار سنگین مسئولیت خانواده را بر دوش گرفت. روزها در مکانیکی کار می کرد و شب ها درس می خواند.

 تا سال پنجم ابتدایی به صورت شبانه در مدارس زمانی و تربیت به تحصیل پرداخت و پس از آن ترک تحصیل کرد. «با حقوق نسبتاً ناچیزی که به دست می آورد، از  کمک به مردم فقیر و زاغه نشین ابایی نداشت. با دیگران برخورد نیکو داشت و با مشکلات صبورانه برخورد می کرد.

به خواندن قرآن بسیار علاقه داشت و چند جزء از قرآن را حفظ بود. عشق او به نماز به گونه­ای بود که با شنیدن صدای اذان، شادی و نشاط  و شعفی وصف ناشدنی، سراسر وجودش را احاطه می کرد و بلافاصله برای برپایی نماز، قامت راست می کرد.» (خانواده شهید)

پس از مدتی با استفاده از دست­رنج خود، اتومبیلی خرید و به کار رانندگی مشغول شد و اوایل سال 57 ازدواج کرد.

روز پنج شنبه چهارم دی ماه 57 هنگامی که مردم لار به خیابان ها ریخته و شعار مرگ بر شاه سر می دادند، او نیز مشتاقانه و هم صدا با مردم شعار می داد. وقتی دژخیمان رژیم سفاک پهلوی، دست به تیراندازی زدند و عده ای را مجروح کردند «در این اوضاع چند مرتبه به منزل آمد و خبرهایی از تظاهرات و مجروح شدن چند نفر را آورد. در آخرین مرحله برای یاری مجروحان شتافت.

 پس از انتقال چند مجروح به بیمارستان، هنگامی که یکی از مجروحان را از تیررس نظامیان نجات می دهد تا به بیمارستان انتقال دهد بر اثر اصابت گلوله از ناحیه گردن به شهادت رسید.» (خاطرات خانواده)

 پنج ماه پس از شهادت احمد، دخترش به دنیا آمد؛ داغ فراق پدر گر چه بر دل دختر مانده است اما افسوس که برخی حرف ها و حدیث ها که امروز از زبان میراث خوران خون شهیدان شنیده می شود بر جان این فرزند شهید آتش می زند!



کلمات کلیدی : با شهدای، سرهنگ،، راننده، تاکسی، و، لبو فروش، انقلاب، /، شوفــــرِ، شهیـــــــد، سریع القلم، مشاور، رئیس، جمهور، ارشد
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

آپلود عکس

آپلود عکس

... ...