پيام
+
در ديدار وبلاگ نويسان با يکي از خانوادههاي شهداي فتنه مطرح شد
*پرونده شهيد فتنه که بي نتيجه، مختومه شد/ درد دلهاي يک مادر مفقودالاثر با مادر شهيد «ذوالعلي»*
مادر امير حسام هم که تا اين لحظه تقريباً سکوت کرده بود و هر از گاهي در زير چادر مشکي خود آرام آرام ميگريست، ميگويد: صبح موقعي که داشت ميرفت ناخود آگاه از پشت پنجره براي آخرين بار نگاهش کردم و برايش آية الکرسي خواندم.



2-ياد ياران
92/10/14
**رضا **
حاج عباس ذوالعلي در بخشي از اين ديدار درباره روند پرونده قضايي شناسايي ضاربين پسرش هم عنوان مي کند: متأسفانه از اين روند رضايت نداريم جون علي رغم اينکه قاضي اول پرونده تغيير يافت ولي قاضي دوم هم کاري انجام نداده و اکنون بدون هيچ نتيجه اي پرونده را مختومه کرده اند.
**رضا **
*«امير حسام» دانشجوي الهيات دانشگاه آزاد بود که در روز شهادتش از محل کارش ـ سپاه فرودگاه ـ تماس مي گيرند تا براي مأموريتي به محل کارش مراجعه کند، به همين خاطر با خروج از دانشگاه در حالي که سوار بر موتورسيکلت در بزرگراه شهيد شيخ فضل ا... در حال تردد بوده توسط فتنه گران مورد حمله قرار مي گيرد و طبق نظريه پزشکي قانوني به دليل شکستي دنده هاي سينه، پارگي طحال و پر شدن ريه ها از خون، به شهادت مي رسد.*
**رضا **
حاج عباس در طول بيان اين وقايع براي اينکه جلوي بچه ها اشکي نريزد، خاطرات خود را با وقفه اي که مي داد، دنبال مي کرد اما صداي لرزان و بغض در گلو گوياي همه چيز بود.
اين پدر شهيد ادامه مي دهد: در بيمارستان دکترا مي گفتند امير حسام سه بار به کما رفت و به هوش آمد و هر بار هم که به هوش مي آمد ذکر لبش يازهرا(س) و ياحسين(ع) بود به نحوي که بار آخر وقتي به هوش آمد چنان اين اذکار را مي گفت که انگار توي اين
**رضا **
ساختمان اتفاقي افتاده است.