پيام
**رضا **
92/2/30
**رضا **
.... آيتالله محمديگيلاني : “فردا قرار است موضوع قائممقامي آقاي منتظري در مجلس خبرگان مطرح شود، خواستم به عرضتان برسانم به آقايهاشمي بگوييد مطرح نشود. من به آقاي منتظري ارادت دارم؛ خدمتشان درس خواندهام؛ ايشان را عابد و زاهد ميدانم؛ ولي اين خصوصيات، کافي نيست. او از عهده اين کار برنميآيد…” امام، گلههاي سوزاني از آقاي منتظري را آغاز کرد که کجا چه کرده و کجا چه…!
**رضا **
و اضافه فرمود:“احمد هم از او دفاع ميکند! از منزل سيدمهديهاشمي، دستنويسهاي او را آوردهاند. من ديدم نامههاي آقاي منتظري از نوشتههاي مهديهاشمي الهام گرفته! اين را من براي ايشان نوشتم”!سخن امام که به اين جا رسيد، من گفتم:“آقاي منتظري عين نامه شما را آورد و درجلسه خواندو با خنده گفت: “امام خيال کرده که آنچه من برايش مينويسم، الهام از سيدمهدي ميگيرم!” امام فرمود:“نامة مرا آورد در جلسه خواند؟!”
**رضا **
گفتم: “بله! آقاي سيدعباس خاتم و سيدجعفر کريمي و چند نفر ديگر هم بودند.امام فرمود: “او اين طور است”! عرض کردم: “بفرمائيد که فردا ايشان به عنوان قائممقام رهبري مطرح نشود.” امام قدري فکر کرد و فرمود: “احمد نيست، ميشود شما زحمت بکشيد و به آقايهاشمي بگوييد بعدازظهر من ايشان را ببينم؟” عرض کردم: “بله؛
**رضا **
به آقايهاشمي نفرمائيد که من آمدم [و اين جريان را خدمت شما گفتم] به هيچ کس نگوئيد.ميترسم مرا هم شمسآبادي کنند يا مثل شيخ قنبر در چاه بيندازند”!اين را که گفتم، امام اعليالله مقامه- سه بار خنديد و فرمود:“خاطرت جمع باشد” از دفتر امام، حرکت کردم و آمدم شوراي نگهبان. جلسه تمام شده بود و بعد رفتم خدمت آقايهاشمي و گفتم صبح، خدمت امام رسيدم. کاري داشتم فرمودند به آقايهاشمي بگوييدکه من ايشان را ببينم…
**رضا **
پس از اين ماجرا، روزي آقايهاشمي در حضور جمعي گفت: من بعدازظهر رفتم خدمت امام، امام فرمودند: “موضوع قائممقامي آقاي منتظري را فردا مطرح نکن.” گفتم: “چرا؟ ما در اجلاسية قبل، به آقايان گفتهايم که ايشان را به عنوان قائممقام، مطرح کنيم.” فرمود: “نه! يکي از دوستان آمده و چنين گفته…”